راز بقا: تصور کنید یک انسان اولیه در دل جنگل قدم میزند و ناگهان با یک دایناسور غولپیکر روبهرو میشود. صحنهای هیجانانگیز و وحشتناک که در فیلمها و داستانهای علمی تخیلی بارها دیدهایم. اما آیا این تصویر واقعیت دارد؟ آیا انسانها و دایناسورها زمانی همزمان زندگی میکردند؟ بیایید با نگاهی علمی، قدم به قدم این داستان را بررسی کنیم.
به گزارش راز بقا، دایناسورها گروهی از خزندگان بزرگ و کوچک بودند که حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش، در دورهای به نام تریاسیک، روی زمین ظاهر شدند و تا حدود ۶۵ میلیون سال پیش، در انتهای دوره کرتاسه، سلطه داشتند. این یعنی دایناسورها بیش از ۱۶۵ میلیون سال روی زمین حکومت کردند و گونههای مختلفی از کوچکترین دایناسورها به اندازه مرغ تا غولهایی با طول بیش از ۳۰ متر را شامل میشدند.

اما ۶۵ میلیون سال پیش، یک رویداد انقراض عظیم رخ داد که بیشتر دایناسورها را از بین برد. این انقراض احتمالاً به دلیل برخورد یک شهابسنگ غولپیکر با زمین و تغییرات شدید اقلیمی بود. بعد از این رویداد، خزندگان بزرگ از بین رفتند و پستانداران کوچک و متوسط فرصت یافتند تا زمین را پر کنند.
در سوی دیگر تاریخ، انسانهای اولیه، یعنی هومینینها، حدود ۶ تا ۷ میلیون سال پیش از جد مشترک خود با شامپانزهها جدا شدند. گونههایی مانند هومو هابلیس حدود ۲.۴ میلیون سال پیش ظاهر شدند و هومو ساپینس، انسان مدرن، حدود ۳۰۰ هزار سال پیش در آفریقا پدید آمدند. اگر مقایسه کنیم، بین آخرین دایناسورها و اولین انسانها، چیزی حدود ۶۵ میلیون سال فاصله وجود دارد.
به عبارت دیگر، هیچ انسانی هرگز دایناسور واقعی را روی زمین ندیده است. تمام تصاویری که در فیلمها و داستانها میبینیم، تخیلی و سرگرمکننده هستند، نه واقعی.

به گزارش راز بقا اما انسانها چطور با دایناسورها ارتباط پیدا کردند؟ جواب در فسیلها نهفته است. فسیلها، بقایای سنگشده موجودات زنده گذشته هستند که اطلاعات زیادی درباره شکل، اندازه، تغذیه و حتی رفتار دایناسورها به ما میدهند. انسانها از دوران باستان کنجکاو بودند که بدانند این سنگهای عجیب چه معنایی دارند. نمونههای جالبی از فسیلها در طول تاریخ پیدا شدهاند که مردم با تخیل خود داستانهایی درباره اژدها و موجودات غولآسا ساختهاند.
برای مثال، مردم چین هزاران سال پیش فسیلهای دایناسور را پیدا کردند و آنها را استخوانهای اژدها نامیدند. در اروپا نیز برخی استخوانهای بزرگ و مرموز باستانیان را به موجودات افسانهای نسبت میدادند. این یعنی حتی اگر انسانها دایناسورها را ندیدند، فسیلها آنها را با شگفتی و احترام مواجه کردند و باعث شکلگیری داستانها و افسانهها شدند.
اگر انسانهای اولیه با فسیل دایناسورها روبهرو میشدند، چه فکری میکردند؟ احتمالاً آنها این استخوانها را متعلق به موجوداتی قدرتمند و ترسناک میدانستند و در داستانها و باورهای خود جای میدادند. فرض کنید یک انسان اولیه، استخوان یک تیرکس را پیدا کند؛ طول استخوان ران آن میتواند بیش از دو متر باشد. برای کسی که اندازه بدن خودش کمتر از دو متر است، تصور چنین موجودی وحشتناک و شگفتآور خواهد بود.

در واقع، این کشفها باعث شکلگیری بسیاری از افسانههای کهن درباره اژدهاها و موجودات غولآسا شد. تا مدتها، انسانها نمیدانستند این استخوانها متعلق به چه موجودی است و آنها را با تخیل و باورهای فرهنگی خود توضیح میدادند. این موضوع نشان میدهد که فسیلها نقش بسیار مهمی در درک انسانها از جهان گذشته ایفا کردهاند.
اگرچه انسانها و دایناسورها همزمان نبودهاند، اما انسانها با بسیاری از موجودات باستانی دیگر روبهرو شدهاند. برای مثال، انسانهای اولیه با ماموتها، ببرهای دندانتیغی و سایر پستانداران بزرگ عصر یخبندان همزمان بودند. شواهد نشان میدهد که انسانها این موجودات را شکار کرده و یا حداقل آنها را مشاهده کردهاند. این تجربهها، همراه با فسیلها، باعث شکلگیری درک انسان از حیوانات غولآسا و داستانهای حماسی شد.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
سکس انسان با نئاندرتال در «غار استخوان»؛ چگونه رابطه جنسی انسان اولیه و نئاندرتال جهان را تغییر داد؟
آیا انسانهای اولیه عاشق میشدند؟ آنها چگونه همسر خود را انتخاب میکردند؟
امروزه، دایناسورها به یکی از محبوبترین موجودات علمی تخیلی تبدیل شدهاند. کتابها، فیلمها و اسباببازیها، تصویری زنده از آنها ارائه میدهند. این موضوع، نه تنها به دلیل جذابیت آنها بلکه به خاطر کنجکاوی انسانها درباره گذشته زمین است. هر فسیل دایناسور که پیدا میشود، یک پنجره به میلیونها سال قبل باز میکند و ما را با دنیایی مواجه میسازد که هیچ انسانی هرگز ندیده است.

به گزارش راز بقا در نهایت، باید روشن کنیم: انسانها هرگز دایناسورها را روی زمین ندیدهاند. دایناسورها میلیونها سال قبل از ظهور انسانها منقرض شدهاند. فسیلها تنها نشانههای واقعی از وجود آنها هستند و باعث شکلگیری داستانها، افسانهها و تحقیقات علمی شدهاند. انسانهای اولیه با مشاهده فسیلها، تخیل و باورهای فرهنگی خود را غنی کردند و زمینه را برای درک علمی امروز فراهم آوردند. بنابراین، هر تصویری از ملاقات انسان و دایناسور، یک تخیل جذاب است و نه حقیقت تاریخی.
اما چیزی که مسلم است، انسانها از طریق فسیلها و پژوهشهای علمی، توانستهاند دایناسورها را بشناسند، آنها را مطالعه کنند و حتی تصویری زنده از آنها در ذهن خود بسازند؛ تجربهای که شاید از هر ملاقات واقعی هیجانانگیزتر باشد.