عمو جلال و داگلاس؛ پلیکان مهاجری که ۸ سال است در انزلی کنار صیاد ۵۶ سالهای زندگی میکنند
راز بقا: در دنیای امروز که ارتباط انسانها با طبیعت به تدریج کمرنگتر میشود، گاهی اوقات داستانهایی میشنویم که یادآور ارتباطات عمیق و تنگاتنگ میان انسانها و حیوانات است.
به گزارش راز بقا، یکی از این داستانها مربوط به عمو جلال، صیاد ۵۶ سالهای است که در بندر انزلی زندگی میکند. او نه تنها دریا را میشناسد، بلکه پلیکان مهاجری به نام داگلاس را نیز به عنوان رفیق و عضو خانوادهاش در کنار خود دارد.
داگلاس، پلیکان سیبریایی
عمو جلال میگوید: «این پلیکان هم رفیق است، هم عضو خانواده ما. ۸ سال است که این حیوان پیش من است. او ابتدا همراه مادرش به ایران آمده بود و در انزلی با من آشنا شد. زمانی که رستورانی در اینجا داشتم، یکی از دوستانم به نام آقای مسعود این حیوان را که به آن داگلاس میگویم، نزد من آورد و از او پذیرایی کردیم.». به گزارش راز بقا این جملات ساده، اما پرمعنا از زبان عمو جلال، داستانی را روایت میکند که در آن دوستی میان انسان و یک حیوان وحشی از نوع خود مثالزدنی است.
آغاز دوستی از یک ملاقات تصادفی
داگلاس زمانی که به نزد عمو جلال آمد، تنها یک جوجه کوچک بود که به دلیل جدایی ناخواسته از مادرش، به کمک نیاز داشت. در ابتدا، داگلاس به شدت به عمو جلال وابسته شد و حتی برای خوابیدن در شب، به پلههای رستوران او پناه میآورد. عمو جلال میافزاید: «من برایش یک لاستیک گذاشتم، چون رستوران ما نزدیک به دریا بود و لاستیک در اطراف آن پیدا میشد. شبها، داگلاس در پلهها میخوابید و در کنار رستوران من استراحت میکرد.».
در آن زمان، مشتریهای رستوران که به طور اتفاقی با داگلاس مواجه میشدند، از دیدن این حیوان عجیب و دوستداشتنی خوشحال میشدند و با او عکس میگرفتند. به گزارش راز بقا عمو جلال به شوخی به داگلاس میگفت: «بالاتو باز کن» و داگلاس با هوش بلافاصله بالهایش را باز میکرد تا مردم بتوانند با او عکس بگیرند.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
سوسن چلچراغ؛ کمیابترین گل دنیا که تنها در روستای داماش گیلان میروید
وویتک؛ خرس همدانی که سیگار میکشید و سرباز وفادار ارتش لهستان در جنگ جهانی بود
حاج عبدالله زواره معروف به «کوهی»؛ مشهورترین کبوترباز ایران که ۴۰۰۰ هزار کبوتر را همزمان پراند
زندگی مشترک با داگلاس و طوسی
اما این پلیکان تنها نیست. به گزارش راز بقا در کنار او یک گربه به نام «طوسی» وجود دارد که ارتباط بسیار خوبی با داگلاس برقرار کرده است. عمو جلال در اینباره میگوید: «داگلاس یک گربه هم به نام طوسی دارد که با او دوست است. این دو، هر روز با هم به قایقسواری و ماهیگیری میروند. طوسی و داگلاس به هم پیوند خوردهاند و همیشه همراه یکدیگر هستند.» دوستی میان این دو حیوان، که یکی از آنها یک پرنده و دیگری یک گربه است، شاید به نظر غیرممکن بیاید، اما حقیقت دارد و نشان از قدرت ارتباطی غیرکلامی میان موجودات دارد.
مراقبت ویژه از داگلاس
عمو جلال درباره نحوه زندگیاش با داگلاس و مراقبتهای ویژهای که از او دارد، صحبت میکند: «من هیچگونه درآمدزایی از نگهداری از داگلاس ندارم. یخچال جداگانهای برای او در خانه دارم و به او هر روز دو کیلو ماهی میدهم. داگلاس هر روز ماهی تازه میخورد. برای او هیچچیز کم نمیگذارم. اگرچه شرایط مالی من آنطور که باید خوب نیست، اما ترجیح میدهم خودم گرسنه بمانم تا این حیوان عزیزم.» به گزارش راز بقا این جملات نشان میدهند که عمو جلال برای داگلاس هیچچیزی کم نمیگذارد و حتی در سختترین شرایط اقتصادی، اهمیت رفاه و سلامت این پلیکان را بر تمام مسائل دیگر ترجیح میدهد.
رابطه عاطفی عمیق
عمو جلال تأکید میکند: «داگلاس میتواند هر جایی که بخواهد زندگی کند. او در خانه من هم میتواند زندگی کند و اصلاً در هیچ شرایطی دلم نمیآید که او را محدود کنم. به هیچ وجه نمیخواهم داگلاس را زندانی کنم. حتی وقتی که به پرواز میرود و از خانه دور میشود، باز هم به خانه برگشته و همیشه میداند کجا فرود بیاید.» به گزارش راز بقا این جملات نشاندهنده عشق و احترام عمیق عمو جلال به آزادی و استقلال داگلاس است. او هیچگاه نمیخواهد که این حیوان دوستداشتنی را در شرایطی قرار دهد که احساس زندانی شدن داشته باشد.
همسفری دائمی
عمو جلال در ادامه میگوید: «حتی زمانی که به شهر میروم، داگلاس همراه من پرواز میکند و با من میآید. او با من به هر جایی که بروم میآید، حتی اگر از خانه دور باشد. این حیوان درک بالایی دارد و میداند که خانهاش کجا است.» این نکته نشان میدهد که داگلاس، برخلاف بسیاری از حیوانات دیگر، نه تنها به محیط اطراف خود خو گرفته بلکه ارتباطی عاطفی و معنوی با عمو جلال برقرار کرده است. او نه تنها به خانه برگشته، بلکه این پرنده مهاجر، مسیر و مکان امن خود را به خوبی میشناسد.
ارزشهای انسانی در مقابل سختیها
در نهایت، عمو جلال به ویژگیهای انسانی خود اشاره میکند که در دل داستان دوستیاش با داگلاس نهفته است. «برای من داگلاس تنها یک حیوان نیست، بلکه یکی از اعضای خانواده است. او در طول این ۸ سال به همراه ما زندگی کرده و مثل یک پسر برای ماست. من با وجود تمام مشکلات اقتصادی که دارم، به او توجه میکنم و هزینه میکنم تا همیشه سالم و خوشحال باشد.» این جملات نمایانگر احترام عمیق عمو جلال به داگلاس و عشق بیقید و شرطی است که به این پلیکان مهاجر دارد.
داستان عمو جلال و داگلاس، که به نوعی نشاندهندهٔ قدرت ارتباطات میان انسان و حیوان است، در دنیای امروز که روزبهروز انسانها از طبیعت فاصله میگیرند، یادآور ارزشهای انسانی و احترام به موجودات دیگر است. عمو جلال با نیکخواهی و دلسوزی، زندگی پر از محبت و دلسوزی را با داگلاس و دیگر حیواناتش ساخته و این داستان، درسی است برای همهٔ ما که چگونه میتوانیم با طبیعت و حیوانات به شکلی متعادل و انسانی زندگی کنیم. داگلاس، به عنوان یک عضو خانواده برای عمو جلال، نه تنها یک حیوان نیست، بلکه رفیقی وفادار است که در کنار او در تمام لحظات زندگی حضور دارد و به او امید و آرامش میبخشد.