راز بقا: در میان تاریکترین فصلهای تاریخ هند، نام فرقهای مرموز و وحشتناک به چشم میخورد: فرقه تاگی (Thuggee): شبکهای مخفی از راهزنان، قاتلان آیینی و خفهکنندگان حرفهای که قرنها در سراسر شبهقاره هند به قتل و غارت مسافران میپرداختند.
به گزارش راز بقا، از دوران قرون وسطی تا اوایل قرن نوزدهم، تاگیها در نقاب دین و با سازمانی منظم و پنهان فعالیت میکردند. آنان صرفاً دزد یا قاتل نبودند؛ بلکه گروهی مذهبی و آیینی بودند که به باور خود، قتل را در راه خدمت به الهه کالی، خدای ویرانی و تولد دوباره، انجام میدادند.

کالی یا کالیکا ایزدبانوی مرگ و ویرانی در آیین هندو است. کالی را همسر ایزد شیوا میدانند. امروزه، هندوان وی را ایزدبانوی زمان و دگرگونی میدانند. کالی در هند از ایزدبانوان توده مردم است که، چون نیروی مادری جهان ظاهر میشود.
هنگامی که استعمارگران بریتانیایی با آنان مواجه شدند، تاگیها را یکی از پیچیدهترین و هولناکترین شبکههای جنایت سازمانیافته در تاریخ پیشامدرن جهان توصیف کردند.
به گزارش راز بقا، ریشههای شکلگیری تاگیها بهسختی قابلردیابی است، چرا که فعالیتهای آنان پیش از آغاز تاریخ مکتوب شکل گرفته بود. در متون فارسی و نوشتههای دوران سلطنت دهلی، واژههایی مانند «تغ» یا «تَگ» دیده میشود که به گروههایی از راهزنان حرفهای اشاره دارد که زیر نقاب دوستی، مسافران را طعمه خود میکردند.

تاگیها، برخلاف دزدان معمولی، از نظامی دقیق و آیینی پیروی میکردند. آنان خود را خادمان کالی میدانستند و باور داشتند هر قتلی که مرتکب میشوند، قربانیای است در راه خشنودی او. روش اصلیشان، خفهکردن قربانی با پارچهای موسوم به «رومال» (rumāl) بود؛ زیرا اعتقاد داشتند ریختن خون، ناپاکی آیینی به همراه دارد.
تاگیها باور داشتند مرگ قربانیان از پیش مقدر شده است و آنان تنها ابزار اجرای اراده الهی هستند. این باور مذهبی، قتل را در نظرشان به عملی مقدس بدل میکرد. آموزش درونگروهی، زبان رمزی و اشارات خاص از کودکی به نسلهای بعدی منتقل میشد تا وفاداری و سکوت اعضا حفظ شود.

به گزارش راز بقا، تاگیها بهصورت گروههایی سازمانیافته فعالیت میکردند که هر گروه یک رهبر (جِمادار) دیدهبان (سوتا) و خفهکننده (بِهوتوت) داشت. آنان در پوشش بازرگان، زائر یا هنرمند دورهگرد با کاروانها همراه میشدند. پس از جلب اعتماد مسافران، آنان را به محل خلوتی میکشاندند، در یک لحظه با مهارت بینقصی خفه میکردند و جسدها را با نظم نظامی دفن مینمودند. تقسیم غنایم، ترتیب قتلها، و حتی دعاها و آداب خاکسپاری، همگی براساس قانون درونی و سنتی اجرا میشد.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
انسانهای اولیه از چه بو و عطرهایی برای قرار عاشقانه یا جلب توجه جنس مخالف استفاده میکردند؟
شبکه تاگیها از بنگال تا دکن و شمالغرب هند گسترده بود و ارتباطاتی پنهان با مأموران فاسد، مأمنهای جادهای و حتی زمینداران محلی داشتند. زبان رمزی آنان، راماسی، آنقدر پیچیده بود که بیگانگان نمیتوانستند آن را درک کنند. در اوایل قرن نوزدهم، تخمین زده میشود که هزاران نفر قربانی آنان شدهاند.
مامور بریتانیایی، ویلیام اسلیمن (William Sleeman)، که مأموریت سرکوب تاگیها را در دهه ۱۸۳۰ بر عهده داشت، مواردی را ثبت کرد که در آن کاروانها و خانوادههای کامل در جادهها ناپدید میشدند، بدون آنکه اثری از آنان باقی بماند؛ قربانیان برادری در سایه که در سکوت و با ایمان قتل میکردند.

به گزارش راز بقا، با گسترش نفوذ بریتانیا در هند، دولت استعماری برای مقابله با این گروه، سازمانی به نام اداره تاگی و داکوئیتی تأسیس کرد. ویلیام اسلیمن با استفاده از روشهای اطلاعاتی، جاسوسها و بازجوییهای دقیق، هزاران تاگی را شناسایی و دستگیر کرد. بسیاری اعدام شدند و عدهای به زندانهای مادامالعمر فرستاده شدند. تا دهه ۱۸۵۰، رسماً اعلام شد که فرقه تاگیها منقرض شده است.
اما افسانه آنان زنده ماند. در ادبیات استعماری انگلیس، تاگیها به نماد «شر شرقی» بدل شدند و در تخیلات غربی، تصویری رازآلود و اهریمنی از هند بر جای گذاشتند. با این حال، برخی تاریخنگاران مدرن بر این باورند که انگلیسیها در بزرگنمایی تهدید تاگیها نقش داشتند تا سرکوب خود را در پوشش «آوردن نظم و تمدن» توجیه کنند.
واژهی Thug که امروزه در زبان انگلیسی به معنای «اوباش» یا «قاتل خشن» بهکار میرود، مستقیماً از واژهی هندی Thag گرفته شده است. افسانه تاگیها همچنان زنده است؛ هم بهعنوان سندی از جنایت سازمانیافته در تاریخ هند، و هم بهعنوان نمونهای از چگونگی شکلگیری اسطورههای استعماری در ذهن جهانیان.

به گزارش راز بقا، تاگیها گروهی بیهمتا در تاریخ جنایت بودند، زیرا اعمالشان ترکیبی از ایمان مذهبی و مهارت سازمانی بود. ابزار اصلی قتل، رومال بود؛ دستمالی با گره یا سکهای در انتها که در عرض چند ثانیه قربانی را خفه میکرد. آنان پیش از هر سفر، آیینهای مذهبی اجرا میکردند و با نشانهها و پیشگوییها، از رضایت الهه کالی برای کشتن اطمینان مییافتند. قتل بدون اجازهی آسمانی گناهی بزرگ تلقی میشد.

تاگیها از ترانهها و اشارات رمزی برای شناسایی همگروهیها در میان جمعیت استفاده میکردند. زبان راماسی چنان پیچیده بود که مأموران بریتانیایی سالها در تلاش برای رمزگشایی آن بودند. آنان اجساد قربانیان را بهصورت وارونه دفن میکردند تا روحشان نتواند بازگردد. با وجود خشونتشان، از خونریزی پرهیز میکردند و هرگز به زنان و کودکان آسیب نمیزدند، چون آن را توهین به الهه میدانستند.
باور داشتند قربانیانشان از پیش انتخاب شدهاند و آنان تنها مجریان سرنوشتاند. حتی پس از نابودی رسمی فرقه، بسیاری از تاگیها تا سالها بعد در روستاها زندگی آرامی داشتند، اما هنوز بر این باور بودند که در خدمت اراده الهی کالی دست به قتل میزدند.