داستان تکاندهنده «زن قاطرچهره»؛ زنی که چهرهای شبیه «قاطر» داشت
راز بقا: «گریس مک دانیلز» در سال ۱۸۸۸ در مزرعهای نزدیک نوما از پدر و مادری کاملا معمولی به دنیا آمد، همان سالی که یک قاتل سریالی به نام جک قصاب لندن را به وحشت انداخته بود. «گریس» پس از برنده شدن در مسابقه «زشتترین زن» در سال ۱۹۳۵، گریس به سیرک سیار «هری لوینستون» پیوست و هفتهای ۱۷۵ دلار درآمد داشت.
به گزارش راز بقا، گریس احتمالاً از سندرم «استورج وبر» رنج میبرد. سندرم استورج - وبر یک بیماری ژنتیکی است که در مورد گریس باعث شد یک خال مادرزادی رنگی بزرگ و شرابی، ضخیم شود و گوشت صورت او را مخدوش کند. وضعیت او ماهیت تخریبی داشت و با افزایش سن بدتر میشد. اندکی قبل از مرگ، چین پوست صورتش بیش از چهار اینچ زیر چانهاش آویزان بود. در نهایت، گریس به دلیل وخیمتر شدن وضعیت صورتاش، در صحبت کردن با مشکل مواجه شد.
گریس روی ظاهرش خیلی حساس بود. او اغلب سعی میکرد بد شکلی خود را با آرایش پنهان کند و بعداً، با بدتر شدن وضعیتش، به پوشیدن صورتش روی آورد. گریس همچنین اصلا دوست نداشت که او را یک آدم عجیب و غریب خطاب کنند و از لقب «زشتترین زن جهان» که برای تبلیغ ظاهرش (در سیرک) استفاده میشد متنفر بود. او اغلب در پشت صحنه سیرک دیده میشد که گوشهایش را پوشانده بود تا صدای سخنگوی سیرک را نشنود. چرا که سخنگوی سیرک برای جلب توجه مردم به سیرک گریس را آدم عجیب و غریب خطاب میکرد و جزئیات ناهنجاریهایش را توضیح میداد. با این حال، هر چه زمان میگذشت و او با حضور در برنامه «اف دبلیو میلر» گذراندن زندگیاش بهتر شد و با شرایط و موقعیت خود در زندگی وفق پیدا کرد. در نهایت، او توانست سخنرانان و مروجین را متقاعد کند که با نامی که امروز او را میشناسد، به او اشاره کنند؛ «گریس مک دانیلز» «زن قاطرچهره».
کسانی که گریس را میشناختند، میگفتند که او فردی شگفتانگیز، اما خجالتی بود. بعدها در زندگی، گریس مادر شد. مقدار زیادی از این رویداد مادرشدنش توسط عموم مردم ساخته و پرداخته شد و برای مدتی طولانی یک افسانه در مورد تولد پسرش اِلمِر شکل گرفت. بر خلاف آن داستانهای جذاب عشق و ازدواج، حقیقت این است که مسئول تاسیسات سیرک سیار - که گفته میشود جانی نام دارد - گریس را باردار کرد و دیگر خبری از او نشد.
به گزارش راز بقا؛ در حالی که المر یک کودک عادی به دنیا آمد، او به الکل و مورفین معتاد شد و یک شخص بدرفتار هم به لحاظ جسمی و هم روحی تبدیل شد که مرتباً هم از گریس و هم از نمایشهای او دزدی میکرد تا بدهیهای خطرناک قمار را پرداخت کند. او مدیر برنامه مادرش شد، اما دیری نگذشت که به دلیل بدنامی پسرش، مسئولان ساخت و پخش برنامه گریس را متوقف کردند.
زندگی غم انگیز «گریس مک دانیلز» در سال ۱۹۵۸ به شکل آرامشبخشی به پایان رسید و هیولای واقعی، پسرش المر، به زودی به دلیل بیماری اسکلروز کبدی از دنیا رفت.