












راز بقا: پشهایها قومی هندواروپاییتبار (شاخه هندوآریایی/ داردی) هستند که عمدتاً در شرق و شمالشرق افغانستان زندگی میکنند. حوزه پراکندگی آنها شامل نواحی شمالی ولایت لاغمان، ننگرهار، برخی بخشهای کنر، کاپیسا، پاروان، نورستان و نواحیای از کابل و پنجشیر است.
به گزارش راز بقا، برآورد جمعیتی متفاوت است؛ برآوردها بین چندصد هزار تا نزدیک یک میلیون نفر گزارش شده است. بسیاری از پشهایها دو یا سهزبانهاند و پشتو و فارسی را بهعنوان زبان دوم میدانند؛ در برخی مناطق فرآیند جذب و همآمیزی فرهنگی با پشتونیها یا تاجیکها مشاهده میشود.
به گزارش راز بقا، در مورد ریشهها و تاریخ پشهایها اختلافنظر وجود دارد. برخی پژوهشگران آنها را بازماندگان کهن جمعیتهای منطقه (از جمله ساکنین پیشاگاندهاری و جوامع دِردیک/هندوآریایی) میدانند؛ گروهی دیگر معتقدند جابجاییها و فشارهای تاریخی (از جمله گسترش قبایل پشتون) آنها را به درهها و مناطق کوهستانی رانده است.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
بیرحمانهترین اعدام تاریخ؛ جوشاندن انسان در دیگ پر از روغن، قیر و سرب که توسط چینیها انجام میشد
منابع تاریخی و متون محلی از برخوردهای متعدد میان پشهایها و امپراتوریها و حاکمان محلی در گذر زمان خبر میدهند و ثبت وقایع محلی در منابع فارسی و نسخههای محلی نیز بهطور پراکنده موجود است. این تفاوت دیدگاهها در پژوهشهای تاریخی و مردمشناسی بهخوبی ثبت شده است.
زبانهای پشهای (Pashayi languages) گروهی از زبانهای هندوآریاییند که چهار گویش اصلی و تا حدی ناهمفهم بین هم دارند. تا اوائل قرن بیستویکم شکل نوشتاری یکپارچه و رایجی برای این زبانها وجود نداشت و پژوهشهای جدید (از جمله پایاننامههای زبانی و توصیفهای دستور زبانی) به مطالعه و ثبت ساختارهای صوتی، نحوی و واژگانی این گویشها پرداختهاند.
زبان پشهای زیرشاخهای از زبان آریایی است. زبان این طایفه در طول ادوار گذشته بنامهای بهاشه، بهشه، پیشاچه یا پایشا چی، گندهاری، دادیکا، داردی، کوهستانی، لغمانی، دهگان (دیگانو) و درین اواخر بعضاً به نامهای خاریگا و شاری نیز نامیده شدهاند که همه آن ریشه پشهیی دارند. بسیاری از پشهایها خود را پشتونهایی میدانند که به یک زبان خاص سخن میگویند و اکثراً به پشتو و فارسی نیز مسلطند.
زبان پشهای بهدلیل فشارهای اجتماعی، اقتصادی و آموزشی در معرض تهدید و فراموشی قرار دارد و پژوهشگران مانند Rachel Lehr بر ضرورت مستندسازی و حفظ آن تأکید کردهاند.
پشهایها سنتهای شفاهی پر و پیمانی دارند: ترانهها، افسانهها، سرودهای محلی و شعرهای مردمی که معمولاً بهصورت دهانبهدهان منتقل میشود. جشنهای محلی مرتبط با برداشت، آیینهای عروسی و مجالس ضربی و ترانهخوانی از عناصر مهم زندگی جمعیاند. زندگی روزمره آنها نیز به کشاورزی و باغداری کوهپایهای و دامداری وابسته است و روابط قبیلهای و خانوادگی نقش برجستهای در نظم اجتماعی دارد.
مردم پشهای برای حل مشکلات خود نشستی دارند که به آن «مارات» میگویند. «مارات» نشست بزرگان پشهای است که شباهتهای با جرگه در میان سایر اقوام افغانستان دارد. ازدواج نیز در میان مردم پشهای با ویژگیهای همراه است. به عنوان مثال یکی از فرهنگهای آنها این است که «وقتی دختر و پسری با هم نامزد میشوند از اول با هم نشست و برخاست دارند، محدودیتهای که در دیگر مناطق برای نامزدها وجود دارد در اینجا وجود ندارد و همچنین عروسی نیز از خود مراسم خاصی دارد که انجام میشود.»
در محلات که همه از یک طایفه و قبیله باشند رسم رویگیری در اکثر مناطق وجود ندارد، حتی در برخی از مناطق زنان پشهیی بدون آنکه بشناسد هر کسیکه از مقابل شان بگذرد (موتکی) و خوش آمدید میگویند.
در رسم و سنت مردم پشه استفاده از برقع و چادر مرسوم نبوده و در اغلب امور زندگی زن و مرد دوشادوش هم سرگرم کار هستند و با استفاده از همین فرصت غالباً جوانان و نوجوانان دختر مورد پسند خویش را در نظر گرفته و انتخاب نموده و موضوع را به گونهای با خانواده مطرح مینمایند.
پس از مشورت تعدادی از زنان به خواستگاری میروند. در ملاقات و بازدیدهای دوم و سوم، چهارمی جواب مثبت و منفی را دریافت مینمایند. در صورت مثبت بودن جواب طرفین روز مراسم نامزدی را تعیین و در روز نامزدی در حضور عدهای از نزدیکان و همسایهها مراسم نامزدی برگزار و صورت میگیرد و بعداً فاصله بین نامزدی و عروسی را به اتفاق طرفین تعیین میگردد.
در مطالعات مردمشناسی درباره پشهایها مواردی از سنتها و باورهای محلی گزارش شده که برای خواننده غیرمحلی ممکن است عجیب جلوه کند: آیینهای مرتبط با نمادگرایی حیوانات، رویکردهای ویژه نسبت به مکانهای مقدس محلی و روایتهای محلی که ریشه در اسطورهها و تاریخهای کهن دارند.
پژوهشهای میدانی مانند مقاله Jan Ovesen درباره میراث فرهنگی پشهای نشان میدهد که سنتها و آیینهای محلی ترکیبی از عناصر پیشااسلامی و اسلامیاند و نحوه سازگاری آنها با دین غالب منطقه جالب توجه است. این آداب در هر دره و روستا متفاوت است و برخی رسومات محلی تنها در یک یا دو دره باقی ماندهاند.
آرایش و پوشش مردان پشهای شامل لباسهای محلی بلند (مانند پران - تُنبان / کمیشبیه پیراهنهای بلند)، استفاده از کلاههای محلی (پاکول یا چارقد) و آرایش صورت بهصورت ریش و سیبیل مرتب.
در مناسبتهای ویژه مردان معمولاً جلیقههای سنتی یا تزئینات محلی بر تن میکنند. از سوی دیگر بهلحاظ نمادین، همراه داشتن چاقو یا سلاح کوچک در برخی نواحی و برای برخی مردان بخشی از هویت محلی و غرور مردانه بهشمار میآید.
مردان پشهای در دو روستای آخر دره نور عموما به واسطه آرایش و پیرایش منحصر بهفردشان شناخته میشوند؛ سرمههای سیاه و رنگارنگ که گاهی به صورت نقوش گیاهی کشیده میشود و تزئین کلاه و مو با گل و سنجاق سر؛ آرایههایی که عموما توسط زنان استفاده میشوند، نه مردان.
مارکوپولو که طی سفرش از مناطق پشهاینشین گذر کردهبود، مذهب و آداب و رسوم این مردم را بسیار آمیخته به سحر و جادو توصیف کرده است. ظاهرا دره نور شراب خوبی هم داشته که البته با اسلام آوردن اجباری ساکنانش در قرن هیجدهم دیگر اثری از آن نیست.
نکته دیگری که درباره قوم پشهای اهمیت دارد درگیریهای قبیلهای آنها با سایر اقوام است به گونهای که بعضی از این درگیریها حتی سابقه ۱۲۰ ساله هم دارند. در تاریخ آنها آمده که بعضی مردان هنگام تولد در خانه میمانند و در انجا بزرگ میشوند. گفته شده که در یکی از قبایل مردان تا چند نسل فقط در خانه بزرگ شدند و به دلیل ترس از درگیری و کشته شدن هیچوقت از خانه بیرون نیامدند.