آیا درختان آدمخوار واقعی هستند؛ این درختها چگونه گوشت انسان را میخورند؟!
راز بقا: احتمالا در گوگل چنین سؤالاتی بیش از حد تایپ میشوند: «آیا گیاه میتواند انسان را بخورد؟»، «گیاهان گوشتخوار چگونه کار میکنند؟» پاسخ اولی «تا آنجایی که میدانیم نه» است، اما دومی کمی پیچیدهتر است. از این گذشته، گیاهان مغز یا سیستم گوارشی شبیه مغز انسان ندارند، آنها نمیتوانند شکار کنند یا صید روزانه خود را بجوند.
به گزارش راز بقا، گیاهان گوشتخوار دارای مکانیسمهای داخلیای هستند که به آنها اجازه میدهد طعمه را فریب دهند و به دام بیاندازند.
شناخته شدهترین گیاه در میان گیاهان گوشتخوار، «دام ونوس» است. این گیاه در فیلمهایی مانند «فروشگاه کوچک وحشت» و رمان کلاسیک «روز تریفیدها» اثر جان ویندهام نقشآفرینی کرده است. محققان آلمانی این گیاهان را از نزدیک مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که آنها رفتار خود را با توجه به فرکانس تحریک تغییر میدهند. هنگامی که نوکهای تیز احساس حرکت چیزی را بکنند خود را آماده میکنند و باز میشوند. با افزایش حرکت، آنها با آنزیمهای گوارشی پر میشوند (کمی شبیه ترشح بزاق)، و در نهایت روی حشره به دام افتاده بسته میشوند.
قصه فقط به خوردن حشرات منتهی نمیشود: برخی از پارچگیاهان بزرگتر که در آسیای جنوب شرقی و استرالیا یافت میشوند، موشها و قورباغههای کاملاً بالغ را میبلعند. چندین سال پیش بقایای یک موش پوزهدراز مرده در یک گیاه گوشتخوار فیلیپینی به نام Nepenthes attenboroughii، پیدا شد. این گیاه به طور رسمی در سال ۲۰۰۹، پس از گزارش یک هیئت مبنی بر دیدن «نِپِنتِس غول پیکر» در کوههای دورافتاده فیلیپین، ثبت شد.
به طور کلی نپنتس یک گیاه گرمسیری و گوشتخوار است که بومی مناطقی از جنوب شرق آسیا، هند، استرالیا و ماداگاسکار خواهد بود. نپنتس از گذشته به خاطر داشتن شکل خاص و همچنین کوزههایی به رنگهای مشکی، سبز، قرمز و بنفش مورد توجه بسیاری از علاقهمندان به پرورش گل و گیاه قرار گرفته است. گیاه نِپِنتِس در واقع یک گیاه گوشت خوار است که اغلب با نام «پنانگ» نیز شناخته میشود و امروزه با نام علمی Nepenthes albomarginata در سطح جهان مطرح شده است. این گیاه را میتوان بومی مناطق سوماترا و بورنئی و همچنین منطقه پنانگ از شبه جزیره مالزی دانست که حساسیت شدیدی نسبت به سرما داشته و میتوان آن را یک گیاه چندین ساله در نظر گرفت.
درخت آدمخوار
درخت آدمخوار یک درخت گوشتخوار افسانهایست که آنقدر بزرگ است که انسان یا حیوان بزرگ دیگری را میکشد و میخورد. البته این داستان فقط در افسانهها و داستانهای علمی – تخیلی وجود دارند.
اولین گزارش شناخته شده از یک گیاه انسان خوار یک جعل ادبی نوشته شده توسط «ادموند اسپنسر» برای نیویورک ورلد سرچشمه گرفته است. مقاله اسپنسر برای اولین بار در نسخه روزانه نیویورک ورلد در ۲۶ آوریل ۱۸۷۴ منتشر شد و دو روز بعد دوباره در نسخه هفتگی روزنامه نیز منتشر شد. در این مقاله، نامهای توسط یک کاشف آلمانی به نام «کارل لچه» (که در روایات بعدی با نام کارل یا کارل لیچه نیز آورده شده) منتشر شد که گزارشی از مواجهه با قربانی این درخت توسط قبیله Mkodo ماداگاسکار ارائه کرد. در واقع کارل بیچه دیده بود که این قبیله زنی را برای این درخت قربانی کردند و البته توصیفات دیگری نیز از نحوه خورده شدن شدن قربانی توسط درخت و همچنین شکل و شمایل آن ارائه کرد. این داستان توسط بسیاری از روزنامههای دیگر آن زمان، از جمله «South Australian Register» در ۲۷ اکتبر ۱۸۷۴ منتشر شد که باعث شهرت این داستان شد.
«ماداگاسکار: سرزمین درخت آدمخوار»، نام کتابی از «چیس آزبورن» فرماندار میشیگان است. آزبورن ادعا کرد که هم قبایل و هم مبلغان ماداگاسکار در مورد درخت شنیع و آدمخوار کارل لیچه میدانستند و به همین دلیل روایت لیچه را تکرار کرد و اذعان کرد: «من نمیدانم که آیا این درخت ببرمانند واقعاً وجود دارد یا داستانهای خونریزی آن افسانه محض است. هدف من این است که داستان این درخت توجه شما را بر یکی از ناشناختهترین نقاط جهان متمرکز کند.».
«ویلی لی»، نویسنده علم، در کتاب سال ۱۹۵۵ خود، «سالاماندرز و شگفتیهای دیگر»، عنوان کرد که قبیله Mkodo، کارل لیچه، و درخت آدمخوار ماداگاسکار همگی ساختگی به نظر میرسند. چنین درختی و چنین قبیلهای وجود خارجی ندارد.
«یا – ته – وو» (Yateveo)؛ درخت مشهور آدمخوار
در کتاب «دریا و زمین» جیمز دبلیو بوئلز (۱۸۸۹)، گیاه Yateveo به عنوان گیاه بومی آفریقا و آمریکای جنوبی توصیف شده، که به دلیل تولید صدای خش خش شبیه به عبارت اسپانیایی ya te veo (به معنای من قبلا تو رو دیدم) نامگذاری شده است. همچنین برخی دیگر از توصیفات این درخت این است که «خارهای» سمی شبیه «مارهای عظیم الجثه دارد، که گهگاه از این طرف به آن سو میچرخند و گویی به یک دشمن خیالی ضربه میزنند» و هر موجودی را که در دسترس باشد میگیرد و سوراخ میکند. آنچه که واضح به نظر میرسد این است که اگرچه گزارشهایی از وجود درخت آدمخوار خبر میدهند، اما به نظر میرسد که بخش عمدهای از این داستانها تخیلی باشند و یا ساخته و پرداخته ذهن نویسندگان کتابها باشد.
برخی از درختهای آدمخوار افسانهای
به گزارش راز بقا؛ بر اساس روایات قصهها درخت آدمخوار یک شکارچی شرور است که معمولاً در اعماق قلمرو جنگل یافت میشود. اگرچه این درختان در ظاهر ممکن است بی ضرر به نظر برسند، اما قدرت در آنها از ریشه تا شاخهها جریان دارد. آنها برای هر موجودی یک تهدید مرگبار به شمار میروند.
کاوشگران چندین گونه از درختان انسان خوار را توصیف کرده اند که هر کدام ظاهری خاص به خود میگیرند. گاهی اوقات آنها میوه و گلهای غنی دارند. گاهی برهنه و شوم میایستند. گاهی اوقات، آنها بلندترین درخت هستند، و گاهی اوقات مانند بوتههای کوتاه و تنومند رشد میکنند.
ویژگی بارز درخت آدمخوار در قصههای آدمها شاخههای مار مانند آن است که حتی در زمان وزش باد در هوا در حال تنیدن باشد و از طرف دیگر زندگی در اطراف این درخت وجود نداشته باشد. گیاهان دیگر معمولاً توسط درخت دفع میشوند، بنابراین هیچ لانه پرنده، سنجاب، میمون یا سایر موجودات درختی وجود ندارد که از شاخههای آن بالا و پایین بپرند و بازی کنند.
درختان معروف آدمخوار
درخت ماداگاسکار
در سال ۱۸۷۴، یک کاشف آلمانی به نام کارل لیچه به ماداگاسکار سفر کرد و در میان دیگر موجودات وحشتناک جنگل، با درختی گوشتخوار روبرو شد که مورد احترام قبایل بومی بود. لیچه گزارش وحشتناکی از قربانی شدن زنی برای این درخت توسط قبیله نوشت، هیولایی بلند با شاخههای مار مانند که به سرعت برق میزد و قربانیان را خفه میکرد، به همان شکلی که یک آناکوندا این کار را انجام میدهد. در سال ۱۹۱۴، کاوشگر دیگری به نام چیس آزبورن، داستان لیچه را تایید کرد. اگرچه خود او نتوانست درخت را پیدا کند، مردم قبیله و مبلغان محلی وجود آن را تأیید کردند.
درخت نوبیا
در سال ۱۸۸۱، فیل رابینسون کتابی از تجربیات عمویش را در نوبیا، منطقهای در شمال آفریقا، در نزدیکی رودخانه نیل گردآوری کرد. یکی از وحشتناکترین هیولاهای این کتاب، درخت نوبی بود که حیوانات را با گلهای معطر و میوههای طلایی که شبیه قطرههای بزرگ عسل به نظر میرسد، به شاخههای خود میکشاند. شبنم به طور مداوم از برگ درخت میبارید و صفحهای از علفهای سبز پررنگ زیر درخت را آب میداد. درخت طعمه را با شاخه هایش گرفت و در برابر حمله با اسلحه و چاقو غیرقابل نفوذ بود.
Ya-Te-Veo
در سال ۱۸۸۷، جی دبلیو بوئلز درخت گوشتخواری را که در آمریکای مرکزی و جنوبی با آن روبرو شده بود، بازگو کرد. درخت تنه کوتاه و شاخههای بلند با لبههای اره مانند داشت. شاخههای درختان روی زمین دراز کشیده بودند تا طعمه نزدیک شود. سپس طعمه را میگرفتند و به هوا میبردند. هنگامی که موجود بیچاره از خون تخلیه شد، بدنش دور ریخته میشد.
به گزارش راز بقا؛ بیشتر گزارشهای تاریخی در مورد درختان آدمخوار به طرز چشمگیری رد شده است. به عنوان مثال، درخت ماداگاسکار و درخت نوبی نه تنها جعلی بودند، «کاوشگرانی» که آنها را کشف کردند نیز جعلی بودند. اگر درختان آدمخوار وجود داشته باشند که در اعماق جنگلی تاریک پنهان شده باشند، علم هنوز آنها را بو نکرده است.
با این حال، گیاهان گوشتخوار قضیه متفاوتی دارند و آنها واقعی هستند. آنها هر سال صدها حشره، قورباغه و جوندگان را میخورند! بزرگترین گیاه گوشتخوار، پارچگیاه غول پیکر مونتان است که با دهان باز به سوی آسمان در کوههای فیلیپین میروید. این پارچگیاهان میتوانند جوندگانی به بزرگی موش را بخورند، اما بیشتر به گل شباهت دارند تا درخت و برای بلعیدن طعمه خود به جای شاخههای برق آسا از اسیدهای کند استفاده میکنند. «دام ونوس»، پسر عموی پارچگیاه در آمریکای شمالی، دارای قدرت بیشتری است، با دهان دندانهدارش که میتوان در هنگام بسته شدن روی حشرات بدشانس آنها تماشا کرد. این ستارههای کوچک برای انسانها کاملاً بیضرر هستند، اما تسلط آنها بر تخیل ما ممکن است برای «کاوشگرانی» که رویای درختهای آدمخوار را دیدهاند، برانگیزاننده باشد.