آزمایش هولناک روی زنان در شوروی: ساختن سرباز برای استالین با جفتگیری انسان و میمون!
راز بقا: مفهوم دورگه انسان و جانور، یا “chimeras”، با داستانهای باستانی و فیلمهای مدرن که تنش بین جنبههای عقلانی و حیوانی ما را بررسی میکنند، مدتهاست که انسان را مجذوب خود کرده است.
به گزارش راز بقا، در اوایل قرن بیستم، دانشمند شوروی، ایلیا ایوانوف، ابتدا در گینه فرانسه و بعداً در اتحاد جماهیر شوروی، سعی کرد یک هیبرید انسان و شامپانزه بسازد.
علیرغم پیشرفتهای علم، با ایجاد جنین انسان و میمون که اخیراً در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، نگرانیهای اخلاقی و اخلاقی پیرامون هیبریداسیون انسان و حیوان همچنان یک مانع قوی است.
فیلم مرد حصیری محصول ۱۹۷۳ یکی از بیصداترین فیلمهای آزاردهنده است. یکی از دلایل آن این است که افرادی را با ماسک حیوانات نشان میدهد. آنها هر از گاهی ظاهر میشوند، اغلب فقط در سکوت آنجا میایستند و شما را تماشا میکنند. دیدن یک مرد کاملاً بالغ با چهره ماهی باید خنده دار باشد. در مرد حصیری، تعداد کمی از تماشاگران میخندند.
یک احساس ابتدایی در مورد هیبریدهای انسان و حیوان وجود دارد: ترس! اولین داستانهایی که ما از آنها میشناسیم انسانهایی با جنبهای از یک جانور هستند؛ مانند مینوتور (Minotauros)، پری دریایی (Mermaid)، هارپی (Harpyie) یا وندیگو (Wendigo).
پانتئون هندو و مصر باستان مملو از خدایان کایمریک است. این داستانها اغلب نشان دهنده تنش بین جنبه عقلانی انسانی و انگیزههای حیوانیمان هستند. همچنین داستانهای عامیانه ترسناکی هستند که باید در اطراف آتش کمپ گفت!
اما چه میشد اگر آنها فقط داستان نبودند؟ چه میشد اگر میتوانستیم این هیولاها را واقعی کنیم؟ خب... این دقیقا داستان ایلیا ایوانف (Ilya Ivanov) است.
داستان هیبریدها
هیبریدهای حیوانی زیادی وجود دارد و مردم اکثراً با آنها مشکلی ندارند. ما ببرها و شیرها (لیگرها)، گاومیش کوهان دار و گاو (بیفالو) و شتر و لاما (کاما) را با هم مخلوط کردیم. قاطرها (ترکیبی از اسب و الاغ) برای هزاران سال به عنوان حیوانات کار در کشاورزی و حمل و نقل مورد استفاده قرار گرفتهاند.
بنابراین، در اوایل قرن بیستم، زمانی که طبیعتگرایان ایده هیبرید انسان و شامپانزه را پیشنهاد کردند، از میزان خشم رسانهها و خشم عمومی شگفتزده شدند.
در حالی که این ایده اروپاییها را رسوا کرد و دولتهایشان تحقیقات آن را ممنوع کردند، اتحاد جماهیر شوروی چنین دلخوری نداشت.
اکنون یک افسانه شهری بیاعتبار وجود دارد که در دهه ۱۹۲۰، جوزف استالین وسواس زیادی داشت که ارتش خود را با ابرجنگجویان نیمهانسان و نیمهمیمون پر کند. گفته میشد که او میخواست ارتشی به سبک سیاره میمونها با لباس قرمز در سرتاسر اروپا پخش شود.
اما چیزی که ما میدانیم، عمدتاً به لطف محققانی که با جستجو در آرشیوهای روسی جمعآوری کردند، این است که تحت حکومت استالین، اولین آزمایشهای شناختهشده برای ایجاد یک ترکیب از انسان و میمون انجام شد.
مردی که آزمایش وحشتناکش را به نام باور و جنگ فروخت
در هیاهوی سردرگم سالهای اولیه اتحاد جماهیر شوروی، پول کم بود، سوء ظن به دانشگاهها زیاد بود و به ندرت مجوز خروج داده میشد. بنابراین، تامین بودجه یک مطالعه علمی بسیار سخت بود. ایلیا ایوانف وارد این ماجرا شد. ایوانوف مدتی را صرف مطالعه زیستشناسی در پاریس کرده بود و کار او در زمینه لقاح مصنوعی به طور گستردهای به کشاورزی روسیه در پرورش اسبهای مقاومتر کمک کرده بود.
از سال ۱۹۱۰، ایوانف بر ایده هیبریدهای انسان و میمون متمرکز شد. او استدلال میکرد که هیبریدها قویتر، باهوشتر و نسبت به انسانها یا حیوانات مقاومتر خواهند بود. این ایوانف بود که پتانسیل ابرجنگجویان را دید.
اما ایوانف حیلهگر بود. او میدانست که این به تنهایی بودجه مورد نیاز او را تامین نمیکند. بنابراین، او مطالعه خود را بسیار دقیق علامتگذاری کرد.
ولادیمیر لنین، لئون تروتسکی و دولت جدید اتحاد جماهیر شوروی شوروی نه تنها طرفدار کمونیست بودند، بلکه به شدت ضد مذهب نیز بودند. آنها از مسیحیت متنفر بودند.
بنابراین، ایوانف تحقیقات خود را به عنوان یک پیروزی در برابر کلیسا نامید. اگر انسانها میتوانستند دورگه انسان و حیوان بسازند، خدایی بودند که میتوانستند تکامل خود را کنترل کنند!
درنتیجهِ توضیحات این دانشمند بیپروا، مسکو که ایده او را دوست داشت، بودجه این آزمایش را تامین کرد. ایوانف با ۱۰۰۰۰ دلار و مجوز سفر راهی آفریقا شد!
او چگونه میخواست یک انسان هیبریدی بسازد؟
نقشه ایوانف ساده بود: رفتن به گینه فرانسه، گرفتن چند میمون و پرداخت پول به زنان محلی برای سوار شدن به کشتی. اما یک مشکل بزرگ وجود داشت. ایوانف عوامل اجتماعی را در نظر نگرفته بود.
داستانهای عامیانه آفریقای غربی در آن زمان داستانهایی از زنانی را نشان میداد که توسط میمونها برده میشدند و مورد تجاوز قرار میگرفتند. این زنان توسط جوامع خود طرد شدند. بنابراین، در جایی که جامعه کار شما را به معنای زندگی یا مرگ معنی کند، هیچ زنی در این آزمایش ثبت نام نمیکرد، مهم نیست که ایوانف چقدر پول به آنها پیشنهاد میداد.
برنامه دوم او این بود که از مردان تیمش، که ناشناس نگه داشته میشدند، بخواهد اسپرم اهدا کنند. سپس ایوانف تمام شامپانزههای مادهای را که میتوانستند پیدا کنند تلقیح میکرد.
با این حال، مشکل این است که شامپانزهها به سختی یافت میشوند، گرفتن آنها سختتر و حتی نگهداشتن آنها سختتر است. با وجود این، او ۱۳ شامپانزه را پیدا کرد و شروع به انجامِ لقاح مصنوعی خود کرد.
به گزارش راز بقا، پس از چندین ماه اما هیچ بارداری قابل قبولی وجود نداشت! اصلاً حاملگی انسانی وجود نداشت. در حال حاضر، ایوانف مستاصل شده بود: او نه تنها نظریهای داشت که میخواست اثبات کند، بلکه ۱۰۰۰۰ دلار از طرف یک دولت بدنام به او هدیه داده شده بود تا خرج کند؛ بنابراین او روش را تغییر داد. او تصمیم گرفت زنان را بر خلاف میلشان تحت عنوان معاینات زنان تلقیح کند. خوشبختانه، مقامات فرانسوی متوجه این موضوع شدند و ایوانف را به خانه فرستادند.
بازگشت به اتحاد جماهیر شوروی
به گزارش راز بقا، ایوانف که دلسرد نشد، ادامه داد. او ترتیبی داد که ۲۰ شامپانزه به روسیه فرستاده شوند، اما تنها چهار شامپانزه از این سفر جان سالم به در بردند. در روسیه، امیدی به پرداخت پول به زنان برای پذیرش لقاح میمون وجود نداشت (بدون ذکر بودجه رو به کاهش)، بنابراین او از هر زنی خواست که بدن خود را به نام علم عرضه کند. تنها یک پاسخ مثبت وجود داشت.
برای مثال، یکی از داوطلبان به نامِ G در اینباره نوشت:
«پروفسور عزیز... زندگی خصوصیام ویرانشده، هیچ معنایی در ادامه زندگیام نمیبینم...، اما وقتی فکر میکنم میتوانم خدمتی برای علم انجام دهم، آنقدر جرأت میکنم که با شما تماس بگیرم. من از شما خواهش میکنم، من را رد نکنید ... از شما میخواهم که من را برای آزمایش بپذیرید.»
حتی با استانداردهای آن زمان، واضح است که G از نظر روانی ناخوشایند به نظر میرسد. احتمالاً «رضایت آگاهانه» کمی در مشارکت او وجود داشت. باوجود همه اینها باز هم این آزمایش به نتیجه نرسید و ایوانف در یک وضعیت شرمسارانه خطرناک بود. او آزمایشهای کایمریک خود را در سراسر جهان بسط داده بود و به همان اندازه هم مورد تمسخر و اهانت قرار میگرفت
به این ترتیب، در سال ۱۹۳۰، ایوانف در طرح پاکسازی دانشمندان دستگیر و به قزاقستان فرستاده شد. او دو سال بعد درگذشت.
دانشمندانی که راه ایوانف را ادامه دادند...
داستان ایوانف لزوماً به همینجا ختم نمیشود. جستجو برای هیبریدهای انسان-شامپانزه یا “humanzee” ادامه دارد.
در سال ۲۰۱۹، تیمی از دانشمندان از ایالات متحده، چین و اسپانیا جنین انسان-میمون را ایجاد کردند که به مدت ۲۰ روز زنده بود. این جنین خیلی زود نابود شد. همه تحقیقات مشابه نیز شامل یک خطای ایمنی است که نشان میدهد آنها هرگز به بارداری کامل نخواهند رسید.
امروزه هیبریداسیون انسان و حیوان هنوز تابوی بزرگی است، تابویی که که در قرن بیستم هم وجود داشت. با این حال، تفاوت این است که علم در حال پیشرویِ بیپروایانه است و ممکن است فقط تابو مانع از وقوع آن شود!