












راز بقا: در روستای فیروزه از توابع روانسر کرمانشاه، مردی به نام «خداداد مروتی» زندگی میکند که رابطهای عجیب و صمیمی با مارها دارد. این گزارش، روایتی از زندگی او و خانوادهاش است که چگونه با این خزندگان خطرناک همزیستی میکنند و داستانهایی شنیدنی از این ارتباط غیرمعمول دارند.
به گزارش راز بقا، خداداد مروتی، مرد ۴۴ سالهای از اهالی کرمانشاه، به خاطر علاقهاش به مارها شناخته شده است. او با ماری غیرسمی به نام «سیاهسوجه» یا «سیاهمار» رابطهای خاص دارد. ویدیویی از همسفره شدن او با این مار در فضای مجازی پربازدید شد.
مروتی تعریف میکند: «یک روز که سر سفره بودم، سیاهمار تشنه به نظر آمد. برایش آب ریختم و از آن روز بیشتر با هم اُخت شدیم.» سیاهمار که حدود ۴ تا ۵ سال سن دارد، غذاهایی مثل آبگوشت، سیبزمینی و برنج بدون نمک را دوست دارد، اما بیشتر موش شکار میکند.
به گزارش راز بقا، خداداد و دختر ۱۵ سالهاش، هستی، عاشق مارها هستند و ساعتها با آنها وقت میگذرانند. هستی حتی مارها را برای بازی به دوستانش نشان میدهد، هرچند آنها از ترس فرار میکنند. اما خالد، پسر ۱۹ ساله خانواده، علاقهای به مارها ندارد، ولی به دلیل بزرگ شدن در کنار آنها، ترسی هم ازشان ندارد. مادر خانواده نیز با مارها میانهای ندارد، اما با حضورشان کنار آمده است.
به گزارش راز بقا، مروتی ادعا میکند که نیش مارهای سمی و عقربها تأثیری بر او ندارد. او میگوید: «چند بار خونم را آزمایش کردند. وقتی سم مار را روی آن ریختند، خونم لخته نشد، مگر اینکه مقدار زیادی سم اضافه کنند». او این ویژگی را موهبتی خدادادی میداند و معتقد است مارها به او آسیبی نمیرسانند.
خانه مروتی با دیگر خانههای روستا فرق دارد. او ۴ تا ۵ مار غیرسمی و ۱۰ تا ۱۲ مار سمی در خانه نگه میدارد و هنگام سفر، آنها را بهعنوان نگهبان در نقاط مختلف خانه پخش میکند. او میگوید: «اگر کسی با نیت بد وارد خانه شود، مارها از او پذیرایی میکنند!» مهمانها هم باید از قبل هماهنگ کنند تا مروتی مارها را جمع کند، وگرنه ممکن است با صحنهای غیرمنتظره روبهرو شوند.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
علی غلامی ارجنکی؛ سلطان مار ایران که با نیش گرزهمار ۲۰ روز به کما رفت و ۲۲ کیلو وزن کم کرد
به گزارش راز بقا، مروتی که گاوداری دارد، عاشق حیوانات است و به آنها مانند فرزندانش رسیدگی میکند. او حیوانات زخمی را تیمار کرده و به طبیعت بازمیگرداند. همچنین از تواناییاش در گرفتن مارها برای کمک به اهالی روستا استفاده میکند و بارها مارهای خطرناک را از خانههای مردم جمعآوری کرده است.
مروتی گاهی با مارها شوخیهایی میکند. یکبار برای گرفتن وام بانکی، چند مار جعفری را به بانک برد و تهدید کرد که اگر وام ندهند، مارها را رها میکند. رئیس بانک که او را میشناخت، سریع وام را تصویب کرد! او همچنین دوستی را با فرستادن به خانه پر از مارش امتحان کرد که نتیجهاش فرار وحشتزده دوستش بود.
مروتی میداند زندگی با مارها خطرناک است، اما معتقد است با احترام به آنها، خطری او را تهدید نمیکند. او پیشنهادهای مالی برای فروش مار یا زهرگیری را رد کرده و میگوید: «عشقم به مارها قیمت ندارد.»
این روایت، مستندی از زندگی غیرمعمول خانواده مروتی است. هدف، صرفاً بازگویی یک داستان واقعی است، نه تأیید یا توصیه این سبک زندگی. مارهای سمی همچنان خطرناکاند و نباید از این گزارش بهعنوان الگو استفاده کرد.