راز بقا: در آغاز قرن بیستم، کمتر شخصیتی به اندازه لیونل والتر روچیلد - جانورشناس بریتانیایی، مجموعهدار بزرگ و وارث خاندان بانکی روچیلد - نماد بیقاعدگی اشرافی بود.
به گزارش راز بقا، در میان عادتها و علاقهمندیهای عجیب او، از گردآوری عظیم نمونههای تاریخ طبیعی گرفته تا شیوه خاص زندگی شخصی، هیچچیز به اندازه کالسکهای که با گورخرها کشیده میشد تخیل عمومی را برنینگیخت؛ کالسکهای که او با آن در خیابانهای لندن رفتوآمد میکرد.
این نمایش صرفاً یک حرکت نمایشی نبود، بلکه بازتابی از علاقه عمیق روچیلد به جانورشناسی، تکامل و مرز میان حیوانات وحشی و اهلی به شمار میرفت.

به گزارش راز بقا، گورخرهای کالسکهران لیونل والتر روچیلد به نمادی از افراط اشرافی و کنجکاوی علمی در دوران ادواردی تبدیل شد. در زمانی که کالسکههای اسبی شکل اصلی حملونقل شهری بودند، روچیلد تصمیم گرفت بهجای اسب از گورخر استفاده کند؛ انتخابی که هر بار حضورش در خیابانها را به رویدادی عمومی بدل میکرد. گزارشهای معاصر از توقف مردم لندن با ناباوری حکایت دارند، هنگامی که حیواناتی راهراه کالسکهای رسمی را از کنار باشگاهها، پارکها و موزهها عبور میدادند.
گفته میشود روچیلد از گورخرهای بورچل، یکی از زیرگونههای گورخر دشتی، استفاده میکرد؛ گونهای که نسبت به دیگر گورخرها آرامتر تلقی میشد. این انتخاب کاملاً حسابشده بود: رویداد گورخرها به اندازهای عجیب و غریب بود که شوک ایجاد کند، اما از نظر فیزیکی آنقدر به اسب شباهت داشتند که بستن یراق و مهار به آنها ممکن باشد. هدف روچیلد تا حدی جنبهای کاربردی داشت؛ او میخواست بسنجد آیا میتوان گورخرها را برای استفاده در آفریقا اهلی کرد یا نه، بهویژه به این دلیل که آنها مقاومت طبیعی در برابر بیماریهایی دارند که اسبها و دامها را از پا درمیآورد.

به گزارش راز بقا، با وجود آزمایشهای روچیلد، گورخرها هرگز مانند اسب، الاغ یا گاو اهلی نشدند. دلیل این مسئله بیش از آنکه به توانایی جسمی مربوط باشد، به زیستشناسی تکاملی و رفتار آنها بازمیگردد. گورخرها در محیطی تکامل یافتهاند که پر از شکارچیان خطرناک بوده و همین امر آنها را به حیواناتی بسیار هوشیار، واکنشی و دفاعی تبدیل کرده است.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
زویی؛ تنهاترین گورخر جهان که رنگی شبیه طلا دارد و نتیجه یک جهش ژنتیکی نادر است
تیرا؛ گورخری با عجیبترین رنگ دنیا که شبیه یک اثر هنری زنده در حال حرکت است
برخلاف اسبها، گورخرها قدرت گازگرفتن قدرتمندی دارند و لگد آنها میتواند از جهات مختلف وارد شود. مهمتر از آن، آنها فاقد ساختار اجتماعی سلسلهمراتبی هستند که اسبها را برای پذیرش رهبری انسان مستعد میکند. اسبها بهطور طبیعی روابط سلطه را میپذیرند، اما گورخرها تحمل کمی برای چنین رابطهای دارند. افزون بر این، خلقوخوی آنها ناپایدارتر است و حتی در صورت رام شدن، واکنشهای ناگهانی و تهاجمی از خود نشان میدهند.
روچیلد خود نیز به این محدودیتها واقف بود. گورخرهای او میتوانستند کالسکه را بکشند، اما هرگز کاملاً قابل اعتماد یا ایمن نبودند و کاربردشان بیش از آنکه عملی باشد، نمادین باقی ماند.


به گزارش راز بقا، همواره علاقه زیادی به اهلیسازی و آموزش گورخرها بهعنوان حیوانات سواری و یراقبندی وجود داشته است. در دهه ۱۷۶۰، طبیعتشناس فرانسوی بوفون معتقد بود که گورخرها میتوانند جایگزین اسبها شوند و حتی شایعاتی در پاریس وجود داشت مبنی بر اینکه هلندیها پیشتر گروهی از گورخرها را برای کشیدن گاری آموزش دادهاند.
برای استعمارگران اروپایی که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بر آفریقا حکومت میکردند، مقاومت گورخرها در برابر بیماریهایی که توسط مگس تسه منتقل میشد یک مزیت مهم بهشمار میرفت.
علاوه بر این، استعمارگران تلاش میکردند جانوران بومی را در خدمت خود بگیرند، چرا که دامهای اروپایی واردشده اغلب در شرایط اقلیمی و محیطی جدید دوام نمیآوردند.


در نهایت، تلاشها برای اهلیسازی گورخرها تا حد زیادی ناموفق ماند و دلیل روشنی هم دارد که چرا آفریقاییها هرگز نتوانستند آنها را اهلی کنند. برخلاف اسبها که ذاتاً آرامتر و سازگارترند، گورخرها تمام عمر خود را در حالت آمادهباش میگذرانند.
برای بقا در محیط دشوار آفریقا که مملو از شکارچیان بزرگ مانند شیرها، ببرها، یوزپلنگها، کفتارها و کروکودیلهاست، گورخرها در مسیر تکامل به حیواناتی بسیار هوشیار و واکنشگرا تبدیل شدهاند؛ حیواناتی که در برابر خطر فرار میکنند، اما اگر گرفتار شوند، واکنشی بسیار قدرتمند و خشن از خود نشان میدهند.
به بیان دیگر، انتخاب طبیعی گورخرها را به موجوداتی عصبی، فرّار و در صورت تهدید مستقیم، بهشدت تهاجمی تبدیل کرده است. آنها حتی میتوانند با یک لگد، شیری را از پا درآورند. آشنایی تاریخی با شکارچیان انسان نیز احتمالاً باعث تقویت واکنش اجتنابی شدید در گورخرها شده است.


اگرچه رام کردن گورخرهای منفرد امکانپذیر است، اما این گونه هرگز گزینه مناسبی برای اهلیسازی نبوده است. استعمارگران زمانی گورخر را جایگزینی برای قاطر میدانستند. با اینکه گورخرها نسبتاً راحت به یراق بسته میشوند، اما استقامت کمتری از قاطر دارند و در صورت ترسیدن، بسیار بیشتر دچار وحشت میشوند.
به گزارش راز بقا، ارتش استعمارگر آلمان در شرق آفریقا علاقه ویژهای به رام کردن گورخرها برای سواری، حمل بار و کشش داشت. آنها همچنین برنامهای برای تلاقی گورخر با اسب اجرا کردند تا به حیوانی دورگه دست یابند که در برابر بیماریهایی که اسبها را میکشت مقاوم باشد؛ بیماریهایی که گورخرها ذاتاً در برابرشان مصون بودند.

در این دوره، داشتن گاریها و کالسکههای گورخری در میان اشراف بیقاعده در نقاط مختلف جهان امری نسبتاً رایج بود؛ موضوعی که در برخی عکسهای تاریخی نیز ثبت شده است.
والتر روچیلد، جانورشناس مشهور، تعدادی گورخر را در انگلستان آموزش داد تا کالسکهای را بکشند و حتی با آنها به کاخ باکینگهام رفت تا خوی رامشدنی گورخرها را به مردم نشان دهد. با این حال، او هرگز سوار آنها نشد، زیرا به این نتیجه رسید که گورخرها هم بیش از حد کوچک هستند و هم رفتاری تهاجمی دارند.

