گراز آدمخوار؛ گرازی که توسط یک پیرزن پروش یافت و عاشق گوشت انسان بود!
راز بقا: اسطورههای یونان باستان سهم نسبتاً زیادی از حیوانات غیر عادی و عجیب و غریب دارد -از کیمیرا، تا مادیانهای دیومدس گرفته تا گراز وحشی آدمخوار که توسط تسئوس کشته میشود.
مجله اینترنتی باستان شناس: پگاسوس اسب افسانهای یکی دیگر از موجودات عجیب و غریب یونان باستان است. اما یکی از مواردی که معمولا مورد توجه قرار میگیرد، گراز وحشی کرومیونی است. این گراز غول پیکر و وحشی، دوست داشت گوشت انسان را بجود، تا زمانی که قهرمانی بنام تسئوس از راه رسید، و او را شکست داد.
گراز وحشی، موجودی که پلوتارک او را فایا مینامد، توسط یک پیرزن بدجنس در شهر کرومیون پرورش داده شد. در اسطوره شناسی یونان باستان، گراز به نام صاحبش نامگذاری شده است. هر دو را فایا مینامیدند. فایا به جای مهار این هیولای وحشی، او را رها کرد تا همسایهها و بچههای کوچکش را مثل ترافل ببلعد. دیودور سیسیلی به طنز میگوید: که گراز جانوری است که به دلیل وحشی بودن و بزرگی اش شناخته میشود و به بسیاری از انسانها آسیب میرساند. جای تعجب نیست که این امر به مذاق مقامات محلی خوش نیامد، و آنها تصمیم گرفتند با گراز آدمخوار فیا مقابله نکنند، زیرا میترسیدند قربانی اشتهای حریصانه آن شوند.
فایا یک حریف سرسخت برای تسئوس بود، همانطور که پلوتارک توصیف میکند با وجود اینکه یک موجود ماده است، جانوری وحشی و قدرتمند بود که نباید دست کم گرفته میشد. با توجه به اینکه او از فرزندان تایفون و اکیدنا است، این موضوع تعجب آور نیست. اکیدنا، موجودی نیمه انسان و نیمه مار، به دلیل به دنیا آوردن بسیاری از ترسناکترین هیولاهای اساطیری شناخته شده بود. اکیدنا در کنار شریک صد سر خود تایفون، موجوداتی مانند سربروس، سگ سه سر نگهبان هادس، اسکیلای کشنده، که نزدیک بود اودیسه را در سفر به خانه اش بخورد و کیمیرا را به دنیا آورد.
تسئوس به سمت شمال و باریکه خاکی به نام کرومون رسید و در آنجا با گرازی عظیمالجثه با نام کرومیونی سو روبهرو شد که فرزند هیولاهای اکیدنا و تایفون محسوب میشد. کرومیونی گراز وحشی و ترسناکی بود که مزارع محدوده روستاها را ویران میکرد، تسئوس با این موجود به نبرد پرداخت و سرانجام او را نیز از پای درآورد.
در نزدیکی شهر مگارا، راهزنی سالخورده به نام اسکایرون در تنگهای باریک و پرشیب که این شیبهای تند تا دریا ادامه داشت مستقر شده بود و مسافران را مجبور به شستن پاهایش مینمود، و هنگامی که برای این کار زانو میزدند، با وارد کردن ضربهای آنها را از پرتگاه به پایین میانداخت تا خوراک هیولاهای دریایی شوند (در برخی روایات خوراک یک لاکپشت دریایی غولآسا). هنگامی که تسئوس به این محل رسید اسکایرون به او فرمان داد که زانو بزند و پاهای او را بشوید.
تسئوس محتاطانه اطاعت کرد، و تا جایی که میتوانست دور از لبهٔ پرتگاه زانو زد. در این هنگام اسکایرون فریاد برآورد که او باید برود و به لاکپشت اسکایرون غذا بدهد، و سعی کرد او را از پرتگاه پایین بیندازد. اما تسئوس به سرعت عکسالعمل نشان داد، و او را از پرتگاه پایین انداخت و سرانجام این اسکایرون بود که به قعر دریا رفت.
نسخهای دیگر از این داستان، همانطور که پلوتارک به آن اشاره کرده است، فیا را نه به عنوان گراز، بلکه به عنوان یک زن دزد و بی رحم معرفی میکند که به دلیل رفتار غیراخلاقی اش به “سو” معروف است. علیرغم این تفاوت، او به دست تسئوس کشته میشود. نام “Phaea” در یونانی به عنوان “تاریک” ترجمه شده، که احتمالاً به ظاهر نامرتب زن بی رحم اشاره دارد؛ که استفاده از جناس در این افسانه را نشان میدهد.
منبع: مجله باستان شناس