












راز بقا: در زندگی روزمره بسیاری از مردمان استان فارس و خصوصاً شیراز، علاوه بر عقاید دینی و باورهای مذهبی، خرافات و موجودات اسطورهای نیز نقشی روانی و اجتماعی ایفا میکنند. یکی از این باورها، وجود موجودی به نام «گولو» (Gulu) است.
به گزارش راز بقا، بر پایهی روایتهایی که در میان مردم نقل میشود، گولو موجودی سیاه است با سهچشم، هشتپا و چنگالهایی تیز. طبق باور عمومی، این مخلوق برای تنبیه کودکان نافرمان یا کسانی که «حرف زشت» میگویند یا جیغ و داد سر میدهند، به کار میآید: او بر گردن کودک مینشیند و او را به بیابان میبرد، سپس رهایش میکند.
به گزارش راز بقا، باور به موجوداتی مانند گولو، اگرچه در ظاهر چیزی عجیب و دور از عقل به نظر میرسد، اما از منظر اجتماعی و روانشناختی قابل تامل است. چنین روایتهایی ممکن است هم حالت بازدارنده و تربیتی داشته باشند - به عنوان تهدید ضمنی برای کنترل رفتار کودکان - و هم پیامدهای منفی روانی در آنان بر جای بگذارند: ترس، اضطراب، نگرانی از تنهایی یا تاریکی، بدبینی به محیط پیرامون و احساس در معرض خطر بودن.
در بسیاری از فرهنگها، موجودات خیالی در قصهها و افسانهها برای «آموزه» به کودکان به کار میروند؛ برای مثال در قصههای قدیمیتر ایرانی و ملل مختلف، موجوداتی وجود دارند که کودکان را به نظم و ادب ترغیب میکنند. اما وقتی باور به این موجودات وارد زندگی واقعی افراد شود - یعنی کودک واقعاً بیم آن را داشته باشد که «گولو» او را ببرد - این مرز بین قصه و واقعیت مخدوش میشود.
به گزارش راز بقا، از دید مردم محلی، این باور به عنوان یکی از باورهای شفاهی منتقل میشود. وقتی کودکی کاری ناشایست انجام دهد یا جیغ و فریاد کند، بزرگترها ممکن است با اشاره به گولو اخطار دهند: «اگر آرام نکنی، گولو میآید و …». این شیوه، ترکیبی از ترس و تهدید اخلاقی است که در فرهنگ شفاهی رواج دارد.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
«هُووَهرا»؛ موجودی ترسناک در ملایر که مزاحم کشاورزان و کارگران میشود و نماد انسانهای بَدیُمن است
اگرچه در منابع مکتوب و مطالعات علمی درباره گولو مطلبی گسترده یافت نشده است، اما این نوع روایتها در چارچوب خرافات محلی ایران جای میگیرند؛ باورهایی که ممکن است در مناطق مختلف نامها و جزئیات متفاوتی داشته باشند، اما از لحاظ کارکرد اجتماعی مشابهاند. مثلاً در برخی نقاط ایران موجوداتی افسانهای وجود دارند که کودکان نافرمان را میربایند یا تنبیه میکنند.
بهعنوان مثال، در بررسی خرافههای رایج در ایران، بسیاری از باورها ریشه در ترس از شیاطین، ارواح یا نیروهای ناشناخته دارند که برای کنترل رفتار اجتماعی (به ویژه در کودکان) مورد استفاده قرار میگیرند.
اما باور «گولو» ظاهراً محدود به فرهنگ محلی شیراز یا مناطق اطراف آن است، و احتمال دارد در سایر نقاط ایران نام و شکل متفاوتی داشته باشد.
استفاده از چنین موجوداتی برای کنترل رفتار کودکان ممکن است در کوتاهمدت موثر باشد، اما در بلندمدت باعث شود کودک به جای درک اخلاقی رفتارش، فقط از ترس اجتناب کند. این تمرین ممکن است خود باعث اضطراب یا ترسهای پنهان شود.
اگر کودکی باور کند که موجودی در تاریکی یا بیابانها ممکن است او را ببرد، ممکن است از محیط بیرون ترس داشته باشد؛ حتی در شب ممکن است کابوس ببیند یا از تنهایی و تاریکی واهمه داشته باشد.
کمبود منابع مستند و مطالعات فرهنگی رسمی
یکی از مشکلات عمده این است که باورهایی مانند گولو در پژوهشهای فرهنگشناسی یا خرافهشناسی کمتر ثبت شدهاند. این یعنی بخش مهمی از فرهنگ عمومی شفاهی ممکن است به فراموشی سپرده شود یا به شکل تحریف شده باقی بماند.
بسیاری از باورهایی از این دست مربوط به دوران قدیم هستند و در دوره کنونی دیگر این گونه خرافهها و افسانهها در تربیت و همچنین رویههای تنبیهی کودکان هیچ تاثیر و کارایی ندارند و چه بسار تاثیرات منفی هم داشته باشند. امروزه والدین از روشهای بسیار مدرنتری برای رویههای تنبیهی استفاده میکند و تاثیرات روانشناختی کمتری باری کودکان داشته باشد؛ بنابراین اینت خرافهها صرفا برای یادآوری افسانههای گذشته است و بیشتر جنبه تاریخی دارند تا به عنوان یک روش مؤثر برای تنبیه.