












راز بقا: در دل کویر سوزان لوت، جایی که شنهای روان و تپههای طلایی افق را میپوشانند، شهری باستانی و اسرارآمیز به نام شهداد قرار دارد. این شهر، برخلاف هر آنچه تا به حال دیدهاید، خانهی مردمانی بود که نه قدشان بلند بود، نه قامتشان سر به فلک میکشید؛ بلکه مردمانی خرداندام، زیر یک متر قد، با دنیایی از راز و حکمت در چشمهایشان.
به گزارش راز بقا، حکایت کوتولههای شهداد از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. آنها مردمانی خرداندام و توانمند بودند که در دل کویر، درون خانههایی کوچک و معماری ویژه زندگی میکردند. خانههایی با درهایی کوتاهتر از درهای معمول، با سقفهایی پایینتر، ساخته شده از سنگ و گل خشک که در برابر گرمای سوزان کویر، همچون پناهگاهی امن عمل میکردند.
این مردمان مهارتهای شگفتآوری در استخراج و کار با فلزات داشتند و از معدنهای مخفی و کوههای طلای منطقه، ثروتی عظیم به دست آورده بودند. اما همین ثروت، آنها را در معرض خطر بزرگی قرار داد؛ چون قصهای قدیمی درباره کوهی از طلا در سیستان و بلوچستان، نگهبان خود را داشت: اژدهای سرخ و مهیب.
اژدهای سرخ، موجودی افسانهای و قدرتمند بود که سالها کوه طلایی در دل سیستان و بلوچستان را محافظت میکرد. به گزارش راز بقا این اژدها که شعلههای آتشین از دهانش بیرون میزد و بالهایی به پهنای آسمان داشت، سمبل قدرت و ترس بود.
کوتولههای شهداد، که به جادوگری آشنا بودند و با نیروهای طبیعت ارتباط داشتند، تصمیم گرفتند تا از کوه طلا بهرهمند شوند و با آن شکوه، سرزمینشان را آباد کنند. اما راه رسیدن به کوه، گذر از قلمرو اژدهای سرخ بود.
با خبر شدن اژدهای سرخ از قصد کوتولهها، خاک و آسمان لرزید. اما این مردمان کوتاه قد اما شجاع که هرگز از سختیها نترسیده بودند، گرد هم آمدند تا برای بزرگترین نبرد تاریخشان آماده شوند.
جادوگران بزرگی از میان کوتولهها برخاستند، و با طلسمهایی که نسل به نسل به آنها منتقل شده بود، قدرتی مرموز و باورنکردنی به دست آوردند. آنها شمشیرهایی از فلزات کمیاب ساختند که آتش را مهار میکرد و سپرهایی که میتوانستند شعلههای اژدها را دفع کنند.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
جمجمه الاغ؛ کاربرد عجیب جمجمه الاغ در کرمان، کاشمر، قاین و سبزوار در دفع ارواح شیطانی و بارش باران
مراسم «هل هله کوسه»؛ آیین بارانخواهی در فرهنگ عشایر بختیاری که به آن «کوسهگردانی» میگویند
نبرد میان کوتولههای شهداد و اژدهای سرخ، در دل کوههای سیستان و بلوچستان آغاز شد. صدای برخورد شمشیرها و زوزههای اژدها، در دل بیابانها طنینانداز شد. هر کوتولهای با شجاعت تمام به مقابله برخاست و از هر توان خود استفاده کرد.
گفته میشود که در نقطهای به نام «درهی آتشین»، جادو و آهن با هم آمیختند و نبرد به شدت ادامه یافت تا بالاخره، با فداکاری بزرگ و ترفندی جادویی، کوتولهها توانستند اژدها را شکست دهند و طلای کوه را به دست آورند. درپی این نبرد شهری از سیستان و بلوچستان زیر شعلههای آتش اژدها سوخت که اینک شهر سوخته نام گرفتهاست.
این داستان، نه تنها حکایت شجاعت و پیروزی مردمانی خردمند است، بلکه یادآور قدرت اتحاد، اراده و ارتباط انسان با طبیعت و جادوست. کوتولههای شهداد، با اینکه کوچکاندام بودند، نشان دادند که بزرگی در دل و اندیشه است.
آنها با طلا و ثروت به دنبال تجمل نبودند، بلکه برای آبادانی سرزمین و حفظ فرهنگشان جنگیدند. به گزارش راز بقا امروز، ردپای این قصهها در دل کویر، در میان بادهای گرم و شنهای روان هنوز به گوش میرسد، و شاید، در گوشهای از دل کوه، طلایی نهفته باشد که چشم هر جستجوگری را به خود خیره میکند.
افسانه کوتولههای شهداد و نبردشان با اژدهای سرخ، داستانی است که از عمق تاریخ و خیال برآمده و به ما یادآوری میکند که گاهی، حقیقت در لابهلای افسانهها نهفته است. هرچند سند تاریخی محکمی برای این نبرد وجود ندارد.