












راز بقا: در دل کویرهای فراموششدهی کرمان، جایی هست که نامش به گوش کمتر کسی خورده، اما زمزمهاش در گوش افسانهدوستان و جویندگان رازهای متافیزیکی، همیشه زنده مانده است. مهفام نه فقط یک روستا، بلکه روایتی معلق بین واقعیت و خیال است؛ جایی که دیوارهای ترکخوردهاش قصههایی پنهان از جن، نفرین، مهاجرت، و زمان دارند.
به گزارش راز بقا، روستای مهفام در منطقهای کوهستانی – کویری در شرق استان کرمان واقع شده و یکی از مرموزترین نقاط این پهنه خاکی است. با اینکه نام آن در برخی از نقشههای قدیمی آمده، اما در نسخههای جدیدتر، بهطرز عجیبی اثری از آن نیست. این موضوع باعث شده برخیها باور کنند که مهفام یک «روستای نفرینشده» یا «نامرئی» است که فقط کسانی به آن میرسند که باید برسند.
در گذشتههای نهچندان دور، مهفام روستایی با بیش از ۵۰ خانوار بوده است. خانههای سنگی، کوچههای مارپیچ، و یک قلعه نیمهمخروبه در بالاترین نقطهی روستا، چهرهی خاصی به آن میدادند. اما از حدود دهه ۶۰ شمسی به بعد، به دلایل نامعلومی جمعیت بهسرعت کاهش پیدا کرد تا جایی که امروز، جز یکی دو خانوادهی سالخورده و شاید چند روح سرگردان، دیگر ساکنی ندارد.
به گزارش راز بقا، یکی از مهمترین دلایل شهرت مهفام، داستانهایی است که در مورد حضور اجنه و موجودات نامرئی در آن گفته میشود. اهالی سابق روستا نقل میکنند که شبها، صداهایی همچون زوزه، خنده یا نجوا از دل درهها به گوش میرسید. حتی کسانی که در نیمهشب از خانه بیرون میآمدند، گاهی اجسامی نورانی یا سایههایی را در میان درختان بادام و انجیر میدیدند.
بر اساس روایت محلی، «چاه مهفام» که در میانه روستا قرار دارد، در واقع یک دروازه به دنیای دیگر است. گفته میشود هرکس نیمهشب کنار چاه توقف کند و نام خود را صدا بزند، صدایی دیگر از اعماق چاه پاسخ میدهد؛ صدایی شبیه خودش، اما نه دقیقاً خودش!
یکی از مشهورترین نقاط روستا، خانهی زنی بوده به نام «ننه زینب»؛ پیرزنی تنها که میگفتند با نیروهایی از دنیای دیگر ارتباط داشت. خانهی او هنوز پابرجاست، هرچند در حال فروپاشیست. به گزارش راز بقا، در یکی از اتاقها، آیینهای قرار دارد که مردم محلی باور داشتند هرکس بیش از چند ثانیه به آن نگاه کند، دچار «دوگانگی هویت» میشود؛ یعنی دیگر خود واقعیاش را نمیشناسد.
حتی امروز هم برخی ماجراجویان که به مهفام سفر کردهاند، از احساس سنگینی، توهمهای دیداری، یا سردردهای شدید پس از ورود به آن خانه صحبت کردهاند.
به گزارش راز بقا، درهای باریک و تاریک در پشت روستا وجود دارد که محلیها آن را «درهی خاموش» مینامند. گفته میشود این دره زمانی مسیر کوچ ایلها و کاروانها بوده، اما طی یک زمینلرزه قدیمی، ریزش کرده و از آن پس، هر که واردش شده، دیگر بازنگشته است. هنوز هم ردپای سنگفرشهای قدیمی در ابتدای دره دیده میشود، اما ادامهاش در مه فرو میرود. اهالی میگویند این دره زمان را میبلعد.
در مهفام بقایایی از یک بنای سنگی بسیار قدیمی دیده میشود که برخی آن را عبادتگاه زرتشتیان میدانند و برخی دیگر معتقدند معبدی مربوط به آیینهای قبل از زرتشتی بوده است. سفالهای شکسته، نقوش عجیب روی دیوارها و قطعات سنگی منقش، نشان میدهد که مهفام روزگاری مرکز کوچکی از یک تمدن بوده؛ شاید تمدنی که عمدی یا ناخواسته محو شده است.
به گزارش راز بقا، هر سال عدهای مستندساز، پژوهشگر و ماجراجو راهی مهفام میشوند تا رازهای آن را کشف کنند. اما مهفام برای همه چیزش پاسخ ندارد. اینجا بیشتر شبیه رویاهای تاریکیست که بعد از بیدار شدن، فقط تکهتکههایی از آن یادت میماند. هیچ تابلویی برایش نیست، هیچ نشانی رسمی. فقط باید بپرسید، بگردید و اگر خوششانس بودید، در غروب روزی خاکی، صدای باد را بشنوید که در گوشتان زمزمه میکند: به مهفام خوش آمدی ...