راز بقا: در سالهای اخیر، ویدئوهای عجیبی در شبکههای اجتماعی منتشر شدهاند که در آنها پرندگانی مانند کلاغها، طوطیها یا مرغهای مینا دیده میشوند که پول، سکه یا حتی طلا را برای صاحبان خود میآورند.
به گزارش راز بقا، بسیاری از کاربران با دیدن این تصاویر از خود میپرسند: آیا واقعاً میتوان یک پرنده را طوری تربیت کرد که دست به دزدی بزند؟ این پدیده از نظر علمی، رفتاری و حتی حقوقی چه معنایی دارد؟ در این مقاله از راز بقا، تلاش میکنیم این اتفاق شگفتانگیز را تحلیل کنیم و نگاهی دقیقتر به هوش و رفتار پرندگان داشته باشیم.
پرندگانی مانند کلاغها، زاغها و برخی گونههای طوطی جزو باهوشترین جانوران غیرانسانی محسوب میشوند. پژوهشهای علمی نشان دادهاند که این پرندگان توانایی حل مسئله، استفاده از ابزار، تشخیص الگو و حتی برنامهریزی کوتاهمدت دارند. به گزارش راز بقا کلاغها میتوانند تفاوت میان اشیای براق، سنگ، فلز و خوراک را تشخیص دهند و تجربههای قبلی خود را به خاطر بسپارند.

آنها قادرند یاد بگیرند که برای رسیدن به یک هدف مشخص، چند مرحله را پشت سر هم انجام دهند؛ برای مثال برداشتن یک سکه و گذاشتن آن در یک مکان مشخص تا پاداش دریافت کنند.
این تواناییها باعث شده که پرندگان در میان موجودات باهوش جهان جایگاه ویژهای داشته باشند و حتی پژوهشگران انسانشناس و زیستشناسان رفتاری، آنها را با نخستیها و دلفینها مقایسه کنند. اگر چنین موجودات باهوشی تحت تربیت انسانی قرار بگیرند، میتوانند کارهایی انجام دهند که برای انسانها حیرتانگیز است و به نظر غیرممکن میآید.
نکته مهم در تربیت پرندهها، استفاده از شرطیسازی مثبت است. پرنده در ابتدا با دریافت جایزه برای انجام یک رفتار ساده، یاد میگیرد که تکرار آن رفتار ارزشمند است. برای مثال، اگر کلاغی یک سکه کوچک را از زمین بردارد و به صاحبش برساند، جایزه دریافت میکند. با گذشت زمان، پرنده یاد میگیرد که برداشتن اشیا براق یا فلزی باعث پاداش میشود و ممکن است به دنبال آنها برود.
اما نکته کلیدی این است که پرنده نمیتواند تفاوت ارزش اقتصادی اشیا را درک کند. به گزارش راز بقا برای او، یک حلقه طلای کوچک، سکه یا حتی یک قطعه فلز براق فقط یک شیء جذاب است که میتواند حمل کند و برایش پاداش به همراه دارد؛ بنابراین وقتی صحبت از دزدی طلا توسط پرنده میکنیم، در واقعیت، این پرنده صرفاً رفتار یادگیریشده خود را انجام میدهد و نیت مجرمانه ندارد.

در ایالت فلوریدای آمریکا، مردی به نام مارک اندرسون سالها به تربیت کلاغها علاقهمند بود. او یکی از کلاغهای خود را بهصورت مرحلهای آموزش میدهد: ابتدا آوردن اشیای ساده، سپس سکهها، و در نهایت زیورآلات کوچک. اندرسون با صبر و تکرار، پرنده را به مهارت برداشتن و حمل اشیا عادت میدهد.
به گزارش راز بقا به مرور، همسایهها متوجه ناپدید شدن اشیای براق از حیاطها و مغازههای اطراف میشوند. بررسی دوربینهای مداربسته نشان میدهد که یک کلاغ سیاه آموزشدیده اشیای کوچک را برمیدارد و به خانه اندرسون میبرد.
در جریان بازرسی پلیس، مجموعهای از انگشترها، زنجیرهای طلا و سکهها کشف میشود. مارک اندرسون به اتهام هدایت حیوان برای سرقت سازمانیافته دستگیر میشود. رسانهها از این پرونده بهعنوان یکی از عجیبترین جرایم دهه یاد میکنند و بحثهای گستردهای درباره مسئولیت انسان در قبال رفتار حیوانات آموزشدیده شکل میگیرد.
حتی اگر پرنده عامل مستقیم برداشتن طلا باشد، از نظر حقوقی مسئولیت کاملاً متوجه صاحب حیوان است. به گزارش راز بقا حیوان ابزار محسوب میشود و نیت مجرمانه به انسان نسبت داده میشود. این موضوع مشابه استفاده از حیوانات در قاچاق یا حمل مواد غیرقانونی است که در قوانین بسیاری از کشورها جرم سنگین محسوب میشود.

مسئله اخلاقی نیز قابل تأمل است: پرنده درکی از ارزش اجتماعی یا اقتصادی اشیا ندارد و تنها رفتار یادگیریشده خود را انجام میدهد؛ بنابراین آموزش حیوانات برای انجام اعمال مجرمانه، هم از نظر قانونی و هم از نظر اخلاقی، موضوعی بسیار بحثبرانگیز است.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
مورچه درمانی؛ چرا کلاغها، مرغ مینا و گنجشکها در مواقعی از سال خود را در اختیار مورچهها میگذارند؟
غراب نوککلفت؛ پرندهای بسیار باهوش که نه کلاغ است و نه لاشخور و عاشق کشتارگاه و حیوانات مرده است!
ترکیب «هوش پرندگان»، «دزدی»، و «رفتار غیرمنتظره» دقیقاً همان چیزی است که مخاطب شبکههای اجتماعی را جذب میکند. ذهن انسان به چنین روایتهایی واکنش نشان میدهد، زیرا مرز میان طبیعت و هوش انسانی را به چالش میکشد. از سوی دیگر، داستانهای پرندههای باهوش که رفتارهای انسانی تقلید میکنند، حس تعجب و شگفتی ایجاد میکنند و باعث میشوند کاربران آنها را به سرعت به اشتراک بگذارند.

به گزارش راز بقا این پدیده بیش از آنکه درباره حیوانات باشد، درباره قدرت آموزش، سوءاستفاده از هوش جانوران و مسئولیت اخلاقی انسان است. پرنده فقط یاد میگیرد، اما این انسان است که تصمیم میگیرد یادگیری در چه مسیری استفاده شود؛ مسیری که میتواند شگفتانگیز، سرگرمکننده یا حتی خطرناک و مجرمانه باشد.
این اتفاق به ما نشان میدهد که هوش و استعداد حیوانات چقدر میتواند با خلاقیت و تربیت انسانی ترکیب شود، و در عین حال هشدار میدهد که قدرت آموزش همیشه باید با اخلاق و مسئولیت همراه باشد، چرا که استفاده نادرست از آن میتواند عواقب غیرمنتظره و جدی به دنبال داشته باشد.
