با «دَنی»، دختر مرموزی که نتیجه عشق یک نئاندرتال و انسان دنیسووان بود آشنا شوید
راز بقا: پس از کشف یک فسیل نئاندرتال-دنیسووان، دانشمندان بریتانیایی در حال استفاده از تکنیکهای پیشگامانه برای یادگیری بیشتر پیوندهای پیچیده این گونه با انسان هستند.
به گزارش راز بقا، از میان تمام مردمان باستانی که توسط دانشمندان مورد مطالعه قرار گرفتهاند، هیچیک بهاندازه معماهایی که توسط دنیسووانها باقی ماندهاند، معماهای عمیقی ایجاد نکرده است. تنها چند تکه کوچک استخوان و دندان از این گونه منقرضشده درازمدت پیدا شده؛ بقایایی که همگی به خوبی در داخل یک پاکت سیگار قرار میگیرند!
با این حال، این بقایای فسیلی نشان میدهد که دنیسووانها تأثیر قابل توجهی بر مردم امروز داشتهاند. دانشمندان کشف کردهاند که بیش از ۶ درصد از ژنهایی که اکنون در گینههای جدید یافت میشوند و ۳ تا ۵ درصد از DNA استرالیاییهای بومی از DNA دنیسووان تشکیل شده است.
اعتقاد بر این است، ژنی که به تبتیها اجازه میدهد در ارتفاعات بالا زنده بمانند نیز از دنیسووانها به ارث رسیده است.
این اطلاعات یک چیز را به ما میگوید: دهها هزار سال پیش، انسانهای امروزی با دنیسووانها روبهرو شدند و با آنها رابطه جنسی داشتند.
این یک کشف شگفتانگیز است که بسیاری از سوالات اساسی را ایجاد میکند. آنها که بودند؟ شبیه چه چیزی بودند؟ روابطشان با نئاندرتال ها، نزدیکترین عموزادههای تکاملیشان چگونه بود؟ آیا آنها مانند نئاندرتالها ابزار و هنر داشتند؟
+ پیشنهاد مطالعه:
سرنخهای جدید و شگفتآور از زندگی و زمانه انسانتباری به نامِ دنیسووان (Denisovans)
تلاشهایی که برای کشف دَنی انجام شد
به گزارش راز بقا، در حال حاضر، محققان پاسخهای کمی برای این سؤالات دارند، از جمله کمبود سابقه فسیلی.
پروژه جدیدی به تازگی با حمایت شورای تحقیقات اروپا راهاندازی شده است تا دانش ما در مورد دنیسووانها و روابطشان با انسان مدرن و انسان نئاندرتال را روشن کند.
اکنون ما میدانیم که هر سه گونه با هم آمیختهاند و هدف اصلی این مطالعه کمک به درک این پیوندهای پیچیده است: با این حال، دنیسووانها تمرکز ویژهای خواهند داشت.
کاترینا دوکا، رهبر این پروژه از مؤسسه ماکس پلانک در ینا (آلمان) «هدف ما این است که بفهمیم آنها کجا زندگی میکردند، چه زمانی با انسانهای امروزی در تماس بودند و چرا منقرض شدند.»
با این حال، تحقیقات با یک مشکل اساسی روبروست؛ کمبود فسیل. غار دنیسووان در سیبری، جایی که بقایای همنامشان برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ پیدا شد، تنها منبع محققان است و تنها تعداد انگشتشماری از فسیلها تا به حال در آنجا حفر شدهاند.
پژوهشگران گفتهاند تقریباً تمام استخوانهای موجود در این غار توسط کفتارها و سایر گوشتخواران جویده شده است. در نتیجه، کف غار دنیسووان مملو از قطعات استخوانی ریز و غیرقابل شناسایی است.
یک دندان مولر در غار دنیسووان پیدا شد.
وضعیت استخوانها به شکلی است که نمیتوان گفت آن یک قطعه از ماموت است یا یک گوسفند، یا یک مرد یا زن. با اینحال تعداد کمی از این استخوانها هم، از آن انسانها هستند که ارزش بسیاری دارند.
تکنیکهای فعلی برای شناسایی قطعات استخوانی شامل فرآیند زمانبر استخراج و تعیین توالی دی. ان.ای است. کاری که بسیار طولانی و طاقتفرساست.
با این حال، دو محقق به نامهای دوکا (Douka) و هایگم (Higham) از فناوری جدیدی به نام “Zooarchaeology” استفاده کردند.
با توجه به این روش، یک دانشجوی استرالیایی به نام براون با این دو محقق همراه شد. او در نهایت حدود ۷۰۰ نمونه آماده کرد و سپس آنها را برای تجزیه و تحلیل در آزمایشگاه باکلی به منچستر برد. براون میگوید: «نتایج نشان داد که ما تعداد زیادی استخوان گاو، چند حیوان دیگر جمع کردیم، اما هیچکدام انسان نبود.»
براون میتوانست با افتخار پروژه را ترک کند. اما او انتخاب کرد که ادامه دهد. درنتیجه ۱۵۰۰ نمونه استخوان دنیسووان توسط او تهیه و سپس به منچستر منتقل شد. این بار نتایج به طرز چشمگیری متفاوت بود. یک استخوان به شماره ۱۲۲۷ به عنوان یک گونه انسانی شناسایی شد.
محل غار دنیسووان در کوههای آلتای در جنوب سیبری
این اتفاق خبر فوقالعادهای برای تیم تحقیق بود. اما کشف آنها فاقد یک اطلاعات کلیدی بود. بله، آنها یک نوع انسانی پیدا کرده بودند، اما کدام گونه؟
پس از بررسیهای بسیار مشخص شد که استخوان بیش از ۵۰۰۰۰ سال قدمت دارد و از آن فردی است که هنگام مرگ ۱۳ سال یا بیشتر سن داشته است.
بالاخره دَنی کشف شد
تجزیه و تحلیل ژنتیکی دقیقتر باز هم نتایج شگفتانگیزی در بر داشت؛ نیمی از این استخوان دقیقاً از نمونه DNA نئاندرتال تشکیل شده بود و نیمی دیگر از DNA دنیسووان.
در ابتدا، محققان فرض کردند که نمونه آلوده است. اما آزمایش مجدد این یافته را تایید کرد: تیم آکسفورد بقایای ۹۰۰۰۰ ساله یک دختر دورگه از یک مادر نئاندرتال و یک پدر دنیسووان را کشف کرده بود. نام مستعار او دَنی بود. پیدا کردن دَنی مثل پیدا کردن سوزنی در انبار کاه بود و به همین دلیل به شدت ارزشمند.
به گزارش راز بقا، کشف یک نسل اول که نتیجه همآمیزی دو گونه متفاوت انسان بوده، امری فوق العاده بود، اما افشاگریهای بیشتری در راه بود...
مطالعات دقیق بیشتر درباره ژنهای پدر دنیسووان حاوی قطعاتی از DNA نئاندرتالها بود که نشان میدهد آمیختگی بین این دو گونه نیز در زمان قبلی رخ داده است.
در نگاه اول، اصل و نسب قابل توجه دنی نشان میدهد که نئاندرتالها و دنیسووانها باید مرتباً با یکدیگر جفت میشدند.
مطالعات گذشته شواهد روشنی از آمیختگی دنیسووانها و انسانهای مدرن و همچنین جفتگیری نئاندرتالها و انسانهای مدرن با هر یک ارائه کرده است.
اکنون، به لطف تکنولوژی، شواهد چشمگیری از آمیختگی دنیسووان و نئاندرتال وجود دارد.
یک پیشنهاد در اینباره این است که غار نمایانگر یک پاسگاه مرزی برای هر دو گونه بوده است؛ یکی در لبه شرقی دامنه (یعنی نئاندرتال ها) و دیگری در انتهای غربی سرزمین مادری (دنیسووانها). گاهیاوقات اعضای هر دو گروه به طور همزمان به غار میرسیدند؛ احتمالا با عواقب عاشقانه.
دَنی که بود؟ نتیجه یک داستان عاشقانه؟
این ایدهای است که توسط مطالعات دقیق مادر نئاندرتال دنی به اثبات رسیده است. ژنهای او پیوند نزدیکی را با نئاندرتالهایی که در کرواسی زندگی میکردند نشان میدهد، که یعنی پیشینیان مستقیم مادر دنی احتمالاً بخشی از گروهی بودهاند که به آرامی از اروپا به سمت شرق به سمت دنیسووان مهاجرت کردند - جایی که او با پدر دنی روبهرو شده است.
حفاری در غار Denisova
این یک تصویر جذاب است، اگرچه اطلاعات بسیار بیشتری برای تأیید آن مورد نیاز است. دانشمندان هیچ مدرک مستقیمی مبنی بر اینکه محدوده سرزمین مادری دنیسووانها عمدتاً در شرق غار بوده است ندارند، اگرچه این واقعیت که ژنهای آنها در DNA جمعیتهای استرالیا، گینه نو و سایر مناطق اقیانوسیه شناسایی شده است، این ایده را تأیید میکند.
به این ترتیب، ما میتوانیم DNA دنیسووان را در انسانهای امروزی ببینیم، اگرچه نمیدانیم دنیسووانها دقیقا چه شکلی بودند یا دقیقاً کجا زندگی میکردند. اطلاعاتی که احتمالا بالاخره به آنها دست خواهیم یافت.
منبع: گاردین