












راز بقا: آیا سلطهگری و بهرهکشی فقط مختص انسانهاست؟ در سال ۱۹۸۶، یک دانشمند فرانسوی به نام دیدیه دسور (Didier Desor) با طراحی آزمایشی هوشمندانه، پاسخ جالبی برای این پرسش ارائه کرد. او در دانشگاه نانسی فرانسه آزمایشی را روی موشها انجام داد که امروز بهعنوان «آزمایش ارباب و برده موشها» شناخته میشود و یافتههای آن، دیدگاه ما نسبت به رفتارهای اجتماعی، سلطهپذیری و شکلگیری ساختار قدرت حتی در دنیای حیوانات را به چالش کشید.
به گزارش راز بقا، در این آزمایش، شش موش نر در یک محیط کنترلشده قرار گرفتند که تنها راه دسترسی به غذا، شنا کردن در مسیر آبی نسبتاً دشوار بود.
پس از چند روز، دسور مشاهده کرد که تنها دو یا سه موش بهطور مرتب برای آوردن غذا شنا میکنند و بقیه در گوشهای از محیط باقی میمانند و صرفاً منتظر میمانند تا غذا به آنها برسد. نکته جالب اینکه این موشهای غیر فعال، اغلب غذا را با خشونت از موشهای فعال میگرفتند!
با گذشت زمان، این روند تکرار شد و موشها به دو دستهی کاملاً مشخص تقسیم شدند:
موشهای کارگر: آنهایی که وظیفهی شنا و آوردن غذا را بر عهده داشتند.
موشهای ارباب: آنهایی که بدون هیچ تلاش فیزیکی، صرفاً با قدرت و سلطه، غذای جمعآوریشده را میربودند.
دسور با تکرار آزمایش روی گروههای مختلف، متوجه شد که این ساختار اجتماعی بهطور پیوسته و قابل پیشبینی شکل میگیرد. به گزارش راز بقا نکتهی قابلتوجه این بود که حتی اگر فقط موشهای کارگر در یک گروه جدید قرار میگرفتند، باز هم پس از مدتی یکی از آنها تبدیل به ارباب میشد و دیگران تابع او میماندند.
این موضوع نشان میداد که ساختار سلطه و تابعیت، پدیدهای تکرارشونده و قابل شکلگیری حتی در میان حیوانات است.
در ادامه آزمایشها، مشخص شد موشهایی که کار جمعآوری غذا را انجام میدادند، دچار استرس مزمن شدهاند. بسیاری از آنها رفتارهای اضطرابی مانند لیسیدن خود، دور زدن مداوم یا گوشهگیری را نشان میدادند. این مسئله نشان میداد که تحمل فشار سلطهگری، حتی در حیوانات، پیامدهای روانی منفی دارد.
شاید مهمترین سؤال این باشد: این آزمایش چه ارتباطی با انسان دارد؟
رفتار موشها در این آزمایش، شباهتهایی عجیب با ساختارهای اجتماعی در جوامع انسانی دارد. در بسیاری از سازمانها یا گروههای اجتماعی، افرادی هستند که بیشتر کار را انجام میدهند، در حالی که دیگران از تلاش آنها بهرهبرداری میکنند. در این میان، کسانی که نقش «کارگر» را دارند، دچار فرسودگی روانی و خستگی میشوند، در حالی که «اربابها» از منابع بدون تلاش استفاده میکنند.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
یکی از برداشتهای قابلتأمل از این آزمایش، طرح این سؤال است که آیا تمایل به سلطه یا پذیرش سلطه، امری ذاتی است یا نتیجهی شرایط محیطی و اجتماعی؟ دسور با نتایج تجربی خود نشان داد که حتی بدون وجود ساختار بیرونی یا آموزش قبلی، چنین نقشهایی در میان موشها شکل میگیرد. به گزارش راز بقا این یافته میتواند پایهای برای تحقیقات بیشتر در زمینهی روانشناسی اجتماعی، رفتار سازمانی و حتی مطالعات سیاسی باشد.
آزمایش دیدیه دسور با موشها نهتنها نگاهی عمیق به رفتار حیوانات داشت، بلکه بازتابی از رفتار انسانها را نیز نشان داد. شکلگیری سلسلهمراتب اجتماعی، بهرهکشی، سلطهپذیری و تأثیرات روانی آن، همگی مفاهیمی هستند که ما در زندگی روزمره با آنها مواجهیم. این مطالعه به ما هشدار میدهد که برای جلوگیری از بازتولید این چرخهی فرساینده در جوامع انسانی، باید به ساختارهای قدرت و تقسیم کار توجهی جدی داشته باشیم.