اَنتر کیست؟ شباهت باورنکردنیاش به انسان به چه دلیل است؟
راز بقا: اگر در فلاتهای سرسبز شرق آفریقا، بالای ابرها باشید، ممکن است خود را در محاصره هزاران میمون بیابید که سخت در جستجوی غذا هستند.
به گزارش راز بقا، اما این حیوانات مانند برخی از خویشاوندان نزدیک خود از شاخههای درختان تکان نمیخورند. درعوض، آنها بیشتر وقت خود را به جستوخیز در اطراف محیط زندگی خود میگذارنند و مانند گاو چَرا میکنند. با گلادا آشنا شوید.
گلادا (Gelada) یا انتر چیست؟
این نخستیهای گروهی، اغلب «بابونهای خونیندل» نامیده میشوند. اگرچه این نام برای آنها شاعرانه است، اما گمراهکننده نیز محسوب میشود. نه به این دلیل که آنها قلب شدیدا پراحساسی ندارند، بلکه به این دلیل که گلاداها یا انترها در واقع بابون نیستند، آنها فقط بستگان نزدیک آنها هستند.
میمونهایی از جنس گلادا، در سراسر شرق آفریقا زندگی میکردند. با این حال، اکنون گلادا تنها گونه باقی مانده است؛ یک بازمانده منحصربهفرد. گلادا گونهای بینظیر است که فقط در میان درهها و درههای ارتفاعات اتیوپی یافت میشود.
+ میمونی که فقط ده روز زندگی کرد اما جهان را تکان داد!
گلاداها چقدر بزرگ هستند؟
وزن نرها تا ۲۰ کیلوگرم و قد آنها حدود ۷۴ سانتیمتر است، در حالیکه وزن مادهها حدود ۱۴ کیلوگرم و قد آنها حدود ۶۰ سانتی متر است.
گلاداها چه میخورند؟
یکی از دلایل اصلی اینکه این میمونها بیشتر از خویشاوندان خود زندگی میکنند، به خاطر انبوهی از سازگاریهای منحصربهفرد است که آنها را قادر میسازد در یک محیط فقیر از منابع و در ارتفاع بالا زنده بمانند. در هوای رقیق زیستگاه گلادا (اغلب در حدود ۳۰۰۰ متر بالاتر از سطح دریا) کمبود غذاهای غنی از مواد مغذی وجود دارد، بنابراین آنها تقریباً به طور کامل به علفهایی وابسته هستند که فلاتها را فرش میکنند.
برای به دست آوردن مواد مغذی کافی برای زنده ماندن، گلاداها باید از صبح تا غروب به دنبال علوفه باشند.
سینه گلادا چرا سرخ است؟
یک پهنه کوچک قرمز برهنه روی سینه این میمونها وجود دارد که برایشان یک ویژگی ارتباطی مهم در نظر گرفته میشود. در حالی که خویشاوندان بابونیشان سیگنالهای تولید مثلی مشابهی در انتهای عقب (باسن) خود دارند، گلاداها آنها را روی سینههای خود دارند؛ جایی که به وضوح قابل مشاهده است چراکه به دلیل نحوه حرکتشان، پشت آنها اغلب دیده نمیشود.
رنگ سینه ساعت شنی شکل روی سینه گلادا از صورتی روشن تا قرمز تیره متغیر است. پس از مطالعه این ویژگی خاص، محققان پروژه تحقیقاتی گلادا در دانشگاه میشیگان ایالات متحده دریافتند که گلاداهای نر دارای لکههای قرمز تیرهتری نسبت به همتایان زیردست خود با سینه صورتی هستند. در مادهها، رنگ لکه قفسه سینه نشان دهنده وضعیت تولید مثل اوست.
آیا گلادا میتواند از کوه بالا برود؟
گلاداها همچنین دارای تعدادی سازگاری دیگر هستند که کاملاً متناسب با محیط آلپی آنهاست. از آنجایی که تعداد کمی از درختان در زیستگاهشان زنده میمانند، گلاداها از صخرههای اطراف به عنوان پناهگاه شبانه خود استفاده میکنند. آنها میتوانند در اینجا بخوابند و با خیال راحت دور از دسترس شکارچیان اصلی خود یعنی کفتارها و پلنگها قرار بگیرند.
سفرهای روزانه با بالا رفتن از صخرههای با شیب عمودی، این میمونها را به کوهنوردان عالی و بیباک تبدیل کرده است، که ممکن است با مقاومت بسیار بالای انگشت شست آنها مرتبط باشد.
آیا گلاداها اجتماعی هستند؟
بخش تولید مثل در هسته جامعه گلادا شبیه به خانواده هستهای انسان است؛ معمولاً شامل یک «رهبر» نر مسلط، از صفر تا تعداد انگشتشماری از نرهای «پیرو» زیردست و یک تا ۱۲ ماده بالغ به همراه فرزندان نابالغشان.
واحد تولیدمثل سطحی از زندگی آنهاست که اکثریت تعاملات اجتماعی مورد نظر در آن رخ میدهد. زنان، روابط اجتماعی قویای را منحصراً با سایر زنان واحد خود ایجاد میکنند و این پیوندهای محکم، که در درجه اول بین بستگان نزدیک ایجاد میشود، به حفظ واحد تحت هر شرایطی کمک میکند.
این واحدهای تولید مثل با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند تا یک «جامعه چند سطحی» را تشکیل دهند که شباهتهایی با ساختار جامعه انسانی دارد. واحدهایی که حداقل ۹۰ درصد از زمان خود را با هم میگذرانند، «تیم» نامیده میشوند، شبیه به یک خانواده بزرگ. واحدهای یک «گروه» حداقل در ۵۰ درصد مواقع با هم یافت میشوند، مانند یک گروه از دوستان و واحدهایی که در یک منطقه قرار دارند، همه بخشی از یک «جامعه» هستند.
+ بیشتر: سفر حیرتانگیز میمونها در سیوچهار سال قبل
مطالعات ژنتیکی روی یک جمعیت گلادا در «پارک ملی کوهستان سیمیِن» نشان داد که این ارتباط چندسطحی با همبستگی در میان گلادهای ماده، نه در نرها، ارتباط تنگاتنگی دارد. یک ماده بیش از همه به سایر مادههای واحد خود نزدیک است.
این ساختار اجتماعی و ژنتیکی طبقه بندی شده، محققان را بر آن داشت تا مطرح کنند که این جامعه چندسطحی نتیجه حفظ پیوند مادهها با خویشاوندان ماده خود پس از شکافتهای مکرر واحدهای تولید مثل است.
نرها پس از رسیدن به بلوغ جنسی، مادر، خواهر و خاله خود را ترک میکنند. اگرچه این امر شانس پیوند همخونی را کاهش میدهد، اما از طرف دیگر به این معنی است که آنها باید گروه اجتماعی جدیدی را پیدا کنند و پذیرفته شوند.
هنگامی که آنها از گروههای نَسَبی خود پراکنده شدند، به گروههای کاملاً نر میپیوندند که به درستی «گروههای مجرد» نامیده میشوند. در این گروهها، نرهای جوان مهارتهای رقابتی خود را از طریق مبارزه با نرهای دیگر تقویت میکنند و با ایجاد روابط سازمانیافته قوی با سایر مجردها، ائتلافهایی ایجاد میکنند.
هدف نهایی هر یک از نرهای بالغ این است که رهبر یک واحد تولید مثل شوند تا فرزندانی را با مادههای آن واحد پرورش دهند.
برای انجام این کار، یک مجرد باید رهبر فعلی را بر اساس چیزی که «تصرف» نامیده میشود، شکست دهد و جایگاه او را تصاحب کند. در فرآیند تصاحب جایگاه که میتواند از چند ساعت تا چند روز طول بکشد، نر مجرد، رهبر را به یک سری تعقیب و گریز رقابتی در اطراف گله به چالش میکشد.
زمانی که نر مجرد و رهبر به ناگهان مچ شوند، این تعامل به یک نزاع همهجانبه تبدیل میشود. در این مرحله، رهبر و نر مجرد از دندانهای نیش خود که به اندازه دندانهای نیش شیر است برای آسیب رساندن به حریف خود استفاده میکنند تا زمانی که هر یک از طرفین تسلیم شوند. در پایان نبرد، مادههای واحد، نر مورد نظر خود را به عنوان رهبر خود انتخاب میکنند.
در صورت تصاحب موفقیت آمیز، نر مجرد رهبر جدید گروه میشود و نر یا رهبر خلع شده اغلب به عنوان پیرو در واحد باقی میماند. این رهبران سابق احتمالاً در واحدهای خود باقی خواهند ماند تا از فرزندان جوان و وابسته خود در برابر کشته شدن توسط رهبر جدید دفاع کنند.
خطر نوزادکشی نیز زنان را تحت فشار قرار میدهد تا سریعتر از حالت عادی پذیرای روابط جنسی شوند، زیرا تا زمانی که فرزندانشان از شیر گرفته نشوند، نابارور خواهند بود. بنابراین، تصدیگری رهبر جدید برای مادران دارای فرزند بسیار پرهزینه است، زیرا ممکن است تا دو سال باروری را از دست بدهند؛ بنابراین زنان گلادا از یک راهبرد متقابل جالب در برابر کودککُشی استفاده میکنند.
مادهها به جای به دنیا آوردن نوزادی که احتمال کشتهشدن آن وجود دارد، در زمان تحویل قدرت توسط رهبر جدید باردار بوده اند، حاملگی را خاتمه میدهند. این سقطهای خودبهخودی در نهایت به این معناست که زنان دیگر وقت و تلاش خود را برای پرورش فرزندانی که ممکن است کشته شوند، صرف نمیکنند. رهبر نر جدید اکنون پاداش نهایی را دریافت میکند: او اکثریت فرزندان این واحد را سرپرستی میکند.
«اکثریت» و نه «همه» فرزندان، چراکه در «واحدهایی که چند مذکر در آنهاست» (آنهایی که نرهای پیرو زیردست دارند)، نرهای پیرو یک پنجم فرزندان را تشکیل میدهند. آنها این موفقیت باروری را از طریق جفت گیریهای پنهانی به دست میآورند. در طول این برخوردهای مخفیانه، هم ماده و هم نرهای پیرو صداهای بلند ناشی از رابطه جنسی را سرکوب میکنند، که این امر احتمال اینکه رهبر جدید متوجه آنها شود را کاهش میدهد. رفتار فریبندهای مانند این به ندرت در خارج از جامعه بشری یافت میشود و بنابراین یک مکاشفه جذاب است.
با وجود از دست دادن پدر، رهبران واحدهایی که چند مذکر دارند هنوز ۸۰ درصد فرزندان بیشتری نسبت به رهبران واحدهای تک نر دارند. به احتمال زیاد، این به این دلیل است که نر پیرو به دفاع از واحد در برابر چالشهای دائمی سایر مجردها ها کمک میکند. این تساهلِ نرینه حتی میتواند نوعی همکاری بین نرهای غیرمرتبط در نظر گرفته شود چیزی که در اکثر جوامع مدرن هوموساپین یافت میشود.
گلاداها چگونه ارتباط برقرار میکنند؟
گلادا که بیشتر وقت خود را با سری پایین و محاصره شده توسط صدها میمون دیگر سپری میکنند، نیاز به ایجاد یک سیستم ارتباطی استثنایی و خاص داشتند. آنها یکی از پیچیدهترین نمایشهای آوازی را در میان پستانداران دارند و از مجموعه وسیعی از صداهای خود در موقعیتهای خاص استفاده میکنند.
یکی از منحصربهفردترین صداهای آنها، «لرزش»، آهنگ گفتار انسان را دارد. بودن در کنار این میمونهای پرحرف اغلب باعث میشود که ناظران احساس کنند در وسط یک کافه شلوغ نشستهاند.
گلاداها همچنین مجموعه متنوعی از صداهای خود را ترکیب میکنند تا رشتههای بلند آوازی را تشکیل دهند که از یک اصل زبانی به نام قانون «مونتسرات» پیروی میکند که تا همین اواخر فقط در انسان مشاهده میشد.
درست مانند این است که جملات طولانیتر از کلمات کوتاهتر تشکیل شده باشد و دنبالههای طولانیتر از تماسهای فردی بسیار کوتاهتر تشکیل شده است. گلاداها با ترکیب صداهای مختلف فردی و تغییر مدتزمان آنها در یک دنباله، میتوانند تعداد بسیار زیادی از «جملات» صوتی منحصر به فرد تولید کنند.
با وجود افراد و صداهای بسیار زیادی که باید آنها را پیگیری کرد، میتوان تصور کرد که گلاداها شناخت اجتماعی پیچیدهای دارند. با این حال تحقیقات تاکنون نشان داده است که نرها توانایی بسیار محدودی برای تشخیص صوت دیگر نرهای خارج از واحد خود دارند. این ممکن است به این دلیل باشد که گلاداها اگر بتوانند به اطلاعات رمزگذاریشده در دنباله صوتی پیچیده خود تکیه کنند، نیازی به پیگیری افراد خارج از واحد خود ندارند، اما در این مورد تحقیقات بیشتری مورد نیاز است.
سوالات زیادی درباره این حیوانات جذاب وجود دارد که هنوز نیاز به پاسخ دارند و به همین دلیل است که محققان همچنان به ارتفاعات دیدنی اتیوپی باز خواهند گشت. مشاهده رفتار و تعامل گلاداهایی مانند سیسیلیا، کارمن، شکارچی، داگ و جامعه پیچیده آنها نشان داده که جامعه آنها چگونه عمل میکند.
مطالعه این نخستیهای منحصربهفرد و رنگارنگ در زیستگاه طبیعیشان به متخصصان کمک میکند تا در مورد تکامل ارتباطات و روابط در جوامع پیچیدهشان و روشهای زیادی که از طریق آنها شباهتهایی با جوامع انسانها دارند، بیشتر بفهمند.
گلادا یا انتر چقدر عمر میکند؟
گلادا تا حدود ۱۵ سال در طبیعت میتوانند زندگی میکنند.