












راز بقا: در روزگاری که توسعهٔ صنعتی و شهرنشینی رابطهٔ انسان با طبیعت را کاهش داده، بازگشت به فرهنگ بومی مانند فرهنگ بختیاریها میتواند الگوی ارزشمندی برای حفاظت از حیاتوحش و احترام به طبیعت باشد. در دل این فرهنگ، آداب شکار، بهویژه در برخورد با گونههایی مثل بز کوهی، نمایانگر اخلاق، شناخت و همزیستی با طبیعت است. در این مقاله از راز بقا، با نگاهی دقیق به سبک زندگی و باورهای شکارچیان بختیاری، به بررسی نکات زیستمحیطی، اجتماعی و سنتی شکار در زاگرس میپردازیم. و همین اول این گزارش بگوییم که به هیچ عنوان با شکار موافق نیستیم و تنها هدف ما بازخوانی تاریخ و فرهنگ عمومی اقوام ایران است.
به گزارش راز بقا، در میان بختیاریها، شکار تنها راهی برای تأمین غذا بوده، نه ابزاری برای سرگرمی یا قدرتنمایی. در فصلهای سرد یا هنگام خشکسالی، مردان بختیاری با مهارت بالا به شکار بز کوهی، کبک یا قوچ میرفتند؛ اما همین عمل نیز بر اساس اصول خاصی انجام میگرفت که ریشه در فرهنگ بومی داشت. یک شکارچی بختیاری، بیش از آنکه شکارچی باشد، محافظ تعادل طبیعی محیط زندگیاش بود.
برای بختیاریها، تمامی مراحل شکار از تصمیمگیری اولیه گرفته تا روز و جهت حرکت، حتی اینکه چه کسی تفنگ را به دست شکارچی دهد و شکارچی تفنگ را با کدام دست بگیرد و اینکه چه کسانی حق خوردن گوشت شکار را دارند همه دارای آداب و سنن مشخصی است که شکارچی موظف به رعایت آنهاست.
یکی از مهمترین اصول در آداب شکار بختیاریها، پرهیز از شکار در فصلهای جفتگیری یا آبستنی حیوانات بهویژه بز کوهی بود. به گزارش راز بقا شکارچیهای باتجربه با درک زمان زاد و ولد حیوانات، از شکار در بهار و تابستان خودداری میکردند. این اصل نانوشته، حفظ نسل گونههای حیوانی را تضمین میکرد و از نابودی حیاتوحش جلوگیری مینمود.
در فرهنگ بختیاری، یک شکارچی خوب کسی است که نهتنها نشانهگیری خوبی دارد، بلکه رفتار، زیستگاه و زمانهای رفتوآمد حیواناتی مثل بز کوهی را دقیق میشناسد. او با شناخت کوه، فصلها و عادات گونهها، طوری شکار میکند که کمترین آسیب به طبیعت وارد شود. همین شناخت، امروز به ابزار مهمی برای حفاظت از محیطزیست تبدیل شده است.
بختیاریها برای شکار، مانند بسیاری از سنتهای دیگرشان، نوعی آواز ویژه دارند که به آن «صیادی» میگویند. صیادی غالباً از زبان شکارچی یا گاهی از زبان شکار یا حتی اشیاء، درختان و پرندگان روایت میشود. اگرچه اشعار صیادی وزن مشخصی ندارند، اما مضامین آنها اغلب تراژیک و همراه با نشانههای حماسی است که به آیینهای شکار اشاره فراوانی دارند.
کودکان و نوجوانان از طریق بازیهایی مثل هفتسنگ و ابزارهایی مانند «کِوون» آماده شکار میشوند و زمانی که به آستانه جوانی میرسند یا به اصطلاح «سه خط میزنند»، تفنگ به دست گرفته و به شکار میروند.
قبل از دوران استفاده از باروت و سلاح گرم، شکار با تیر و کمان انجام میشد. سر نیزههای فلزی که تا چند سال پیش پیدا میشد و همچنین اشعار صیادی، گواه این موضوع هستند:
«ای صیادون،ای ایسا چه صیادین
لاش به کول تون نید، تیران اشکنادین»
(ای شکارچیها، چگونه خود را شکارچی مینامید در حالی که حتی تیری به هدف نزدهاید و تیرها را شکستهاید؟)
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
بز سیاه بختیاری؛ بز غولپیکر و قد بلندی که پادشاه گله است و اولین بز اهلی شده جهان است
پیش از آنکه دولت قوانین سفت و سخت شکار را تصویب کند، بختیاریها با تکیه بر عرف خود، در مواقع بحرانی مانند خشکسالی، شکار برخی حیوانات مثل بز کوهی را ممنوع اعلام میکردند. به گزارش راز بقا این تصمیمها توسطبزرگان طایفه گرفته میشد و همهی شکارچیان موظف به تبعیت از آن بودند. در واقع، شکار در میان بختیاریها همواره همراه با تعهد و اخلاق بوده است.
روز انتخابشده برای شکار اهمیت زیادی دارد و به اصطلاح باید «روز خو» باشد. هر شکارچی بر اساس تجربه میداند که روز خاصی برایش خوشیمن است و در آن روز موفقیت بیشتری خواهد داشت. به طور کلی، چهارشنبه روز بدی برای شکار شناخته میشود و تقریباً هیچ کس در این روز شکار نمیرود. شنبه روز بازگشت است؛ یعنی اگر کسی شنبه شکار کرد، در تمامی شنبههای بعد هم موفق خواهد بود، اما اگر در آن روز موفق نباشد، دیگر نباید شنبهها شکار کند.
یکی از راههای تشخیص روز خو، خواب دیدن است. شکارچی با دیدن خواب و افرادی که در خواب به سراغش میآیند و داشتن سابقه خوشیمنی یا بدیمنی آنها، تصمیم میگیرد که به شکار برود یا منصرف شود. دیدن ائمه در خواب بسیار مبارک است و بهویژه اگر حضرت علی (ع) را ببیند، فردای آن روز شکار حتماً انجام میشود:
«شَو به خو دیدم دیدارِ علینه
صُو وِرِستام و زیدمه زرد چَمبَرینه»
(شب خواب دیدم به زیارت حضرت علی (ع) رفتم و صبح زرد بز کوهی با شاخهای بزرگ شکار کردم.)
شکارچی باید نیمهشب به کوه برود، چرا که زمان طلوع آفتاب و گرگومیش بهترین ساعت شکار است:
«ای صیاد تو چنو وره خروس نخونه
پرویز ره دره مستی پازنونه»
(ای شکارچی، طوری از خواب بیدار شو که خروس هنوز نخوانده باشد، چون در این هنگام بزهای کوهی بازی میکنند.)
شکارچیان باتجربه یا «کهنهصیادان» بعدازظهر به کوه میروند، شب را در کوه میمانند و صبح زود شکار میکنند، زیرا رفتن صبح و بازگشتن غروب را پسندیده نمیدانند.
با ظهور شکارچیان غیرمحلی، قاچاق حیاتوحش و سلاحهای پیشرفته، بسیاری از این سنتها آسیب دیدهاند. اما هنوز هم در بین بختیاریها، کسانی هستند که از دل سنتها برخاستهاند و اکنون بهعنوان محیطبان یا فعال محیطزیست شناخته میشوند. این افراد، با تلفیق دانش بومی و علوم جدید، به حفاظت از گونههایی مثل بز کوهی و اکوسیستم زاگرس میپردازند.
شکارچیها برای بیدار ماندن میان کلاه خود چشم گرگ میدوزند، زیرا باور دارند که گرگ هیچگاه نمیخوابد و چشمهایش قدرت جادویی دارد.
مهم است که تفنگ را چه کسی به دست شکارچی بدهد؛ این شخص باید دل پاک، پیشانی بلند و خوششانس باشد. معمولاً باور دارند که تفنگ باید توسط دختری داده شود چون دختر نماد برکت و روزی است. اغلب تفنگ را سه بار از میان پاهای دختر رد میکنند و شکارچی بعد از گرفتن تفنگ با دست راست سه بار میگوید: «بسم الله گرگ». گفته میشود ذکر «بسم الله» باعث میشود بزهای کوهی دیده نشوند، چون بزهای کوهی متعلق به اجنه و پریها هستند و اجنه از نام خداوند میترسند. اما کلمه «گرگ» را میگویند تا اجنه شکار را از کوه پایین نیندازند و این ذکر مانع گمشدن شکار شود.
چند شکارچی وقتی با هم میروند، موفق خواهند بود اگر دلشان نسبت به هم پاک و صادق باشد. همچنین معتقدند دل و قلب شکارچی باید پاک باشد و تفنگش هم باید پاک باشد. اگر انسانی یا حیوانی نجس به تفنگ دست بزند یا از گوشت شکار بخورد، یا اگر به طرف حیوان حرامگوشت شلیک شود، تفنگ نجس میشود و شکار مرتب فرار میکند.
اگر انسانی یا حیوانی نجس به تفنگ دست بزند یا از گوشت شکار بخورد، یا اگر به سوی حیوان حرام گوشت شلیک شود، تفنگ نجس میشود و شکار به اصطلاح گر میخورد و شکارچی نتیجهای نمیگیرد. برای مثال، زن زائو تا چهل روز نجس است و سگ و هر حیوان حرام گوشت دیگر نباید از گوشت شکار استفاده کنند.
برای رفع نجاست تفنگ، شکارچیان بختیاری آن را غسل میدهند؛ غسل تفنگ بدین صورت است که دعایی نوشته شده را در کاسه آبی میاندازند و سپس آن آب را در لوله تفنگ میریزند تا تفنگ پاک شود.
شکارچی باید شجاع و چالاک باشد. برای سرعت در شکار، تیرها را در پارچه میپیچند و به سینه خود میدوزند. همچنین از "کله شاخ" که همان شاخ بز کوهی است به عنوان پیمانه برای ریختن باروت در تفنگ استفاده میکنند و آن را به کمربند شکار خود میبندند.
صیاد کم زهله، دا بدنیا نزاهه زاکشتِ خرس نره وادست نیاهه
به معنای: شکارچی کم جرات از مادر زاده نمیشود، زیرا با غرش خرس نر دست و پایش را گم میکند.
صیاد لچ و پا، وابا نیارم تاریکی وست وه زمین نیا وا دیارم
به معنای: شکارچی بیدست و پا همراه خودم نمیبرم، زیرا تاریکی کوه فراگرفته و او هنوز پیدا نشده است.
خت صیاد، خت پیا، ختی تفنگچی گل اوی، رونه گره، تند پاته ورچی
به معنای: حقاً که به تو شکارچی و مرد و تفنگچی میگویند، حالا سریع خودت را جمع و جور کن که گله پازنها قله کوه را پوشانده است.
کیس کمرمِ بیارین وا هرچه دارم بروم سی روروها طرح نو درارم
به معنای: کمربند شکارم را بیاورید با تمام وسایل شکارم تا به بلندیها و قله کوهها بروم و داستان تازهای بسازم.
بختیاریها هنگام شکار عقابها و دالها را همپیمان خود میدانند. آنها باور دارند که این پرندگان از طریق خواب میفهمند که شکارچی فردا کجا شکار خواهد کرد. ترکیب دال خوبین یا عقاب رویا بین، نمادی از غیبگو و پیشگوست.
دال به دال اگوای مشک گونی اویدن به کوه صیادونِ نومی
ترجمه: عقاب به عقاب دیگر میگویدای مشک گونی، خوشحال باش که شکارچیهای مشهور آمدهاند.
صیاد پازه کُشم سر بست به دستمال پازنون شادی کنن دالون زنن ذال
ترجمه: شکارچی پازن کشم سرش را به دستمال بسته است، به همین خاطر پازنها شادی و عقابها شیون میکنند.
در فرهنگ بختیاری، شکار برخی پرندگان جنبه آیینی و مذهبی دارد. پرندگانی مانند کبک، بنگشت کلوتو و تُهی (تیهو) شکارشان ثواب دارد.
طبق افسانهها، بنگشت کلوتو در زمان فرار پیامبران از سپاه کفار، مشک آب پیامبر را سوراخ کرد تا پیامبر تشنه شود و بتواند خود را پنهان کند. کبک با آواز خود محل اختفای پیامبر را به کفار نشان داد و تیهو نیز به کفار فهماند که چگونه پیامبر را بکشند. به همین دلیل پیامبر درخت کیکم را نفرین کرد و شکار کبک و تیهو را ثواب اعلام کرد.
اما شکار پرندهای به نام کوگ دِر، که کبک بزرگی است، گناه محسوب میشود. زیرا این پرنده جان یکی از امامزادهها را نجات داده است و شکار آن باعث سختی و تاوان برای شکارچی خواهد بود.
کوگ دِر، یه تیر به تو وندم دام بره، بووم بره، بیچاره مندم
ترجمه: ای کبک دِری، به سمت تو تیر زدم و باعث شدم پدر و مادرم بمیرند و من بیچاره شوم.
شکار پرندهای به نام غلاجیک (نوعی کلاغ سیاه) نیز گناه است، زیرا این پرنده بعد از شهادت پیامبر، سیاهپوش او بوده است.
هرگاه شکارچی موفق به شکار شود، قنداق و لوله تفنگش را به خون شکار آغشته کرده و این عبارت را به زبان میآورد: «نیّت ِاکُنُم هر چه دیدی بیا ز دینِت»، یعنی آرزو دارد که هر گوسفند و پازنی که دیده، مانند خودش شکار گردد. همچنین هنگام بریدن سر شکار نیز همین جمله تکرار میشود.
اگر شکارچی چندین بار (دو یا سه مرتبه) به کوه برود و چیزی شکار نکند، میگویند شکار طلسم شده یا اصطلاحاً «گِرخرده» است. برای رفع این طلسم، تفنگ را غسل میدهند و در گذشته به منظور شکستن طلسم، به سمت گرگ و گراز تیراندازی میکردند. اما اگر دفعات شکار نکردن زیاد شود، احتمال میدهند که شکارچی دچار شکال بند شده است.
شکال بند که قویترین طلسم شکار به شمار میرود، معمولاً به سه شیوه انجام میگیرد؛ نخست وردی شبیه بازی با کلمات خوانده میشود مانند:
«اله دونه و لدونه و للهونه ارسلونه موتی تونه» و سپس میگویند: «نیت میکنمای فلان شکارچی، اگر رفتی و شکار نبینی، اگر دیدی و نزنی، اگر تیر زدی و نکشی، اگر کشتی و نتوانی بگیری، آن شکار یا توسط عقاب برداشته شود یا گم گردد.»
سپس دستهای از مو یا نخ را که اوراد بر آن خواندهاند گره زده و در شکاف سنگی پنهان میکنند. راه دیگر، برداشتن تکهای پارچه سفید یا کفن مرده و خواندن همان اوراد بر آن است که پس از گره زدن پارچه به نشانه بستن شکار، در زیر خاک دفن میشود.
در برابر، شکارچیان برای رفع شکال بند نزد ملا یا سید میروند و ملا سوره فتح را بر تفنگ میخواند و آن را روی کاغذی مینویسد و در پارچه سبزی میپیچد و به کمر تفنگ یا باریکه قنداق میبندد که این عمل به اصطلاح «شکال گُش» یا «شکار گُشا» نامیده میشود.
بختیاریها برای شکار از دو نوع باروت استفاده میکنند: باروت شهری که از شهر تهیه میکنند و باروت لری که خودشان میسازند و کیفیت بسیار بالایی دارد.
از زبان پازن آمده است: «بروم بروم تا سُمم کنه گیر ز دست باروت لری، تفنگ شه پیر» یعنی از ترس باروت لری و تفنگ کهنه فرار میکنم و آنقدر دور میشوم که دیگر سمهایم توان همراهی نداشته باشند.
قرض گرفتن باروت بسیار ناپسند است و باعث شکار نکردن میشود:
«صیادونای تفنگم نزنه رو نیهایی کور و پیرم کرده باروت گدایی» یعنیای شکارچیان، این تفنگم نقاط دور را نمیزند، افسوس که باروت قرضی قدرت تفنگم را گرفته است.
شکارچی جوان هرگز نباید از اولین شکارش بخورد تا بتواند باز هم شکار کند و همچنین با نشان دادن سخاوت، سخاوت طبیعت را به خود جلب کند.
اگر دو شکارچی همراه هم شکار کنند، شکار به طور مساوی تقسیم میشود. اگر پس از شکار، شکارچی دیگری به جمعشان بپیوندد، تنها حق مهمانی به او داده میشود. در هر صورت، کلهپاچه شکار را کسی میبرد که شکار کرده است.
اگر شکارچی هزار پازن شکار کند (عدد هزار سمبلیک است)، پازن هزار و یکم جلوی او بلند شده و میخندد و در این حالت مرگ شکارچی حتمی است. اگر کسی چهل خرس شکار کند نیز مرگ او حتمی است و باید برای همیشه از شکار دست کشیده، تفنگ را غسل داده و در خاک دفن کند.
شکارچی در فرهنگ بختیاری از احترام ویژهای برخوردار بوده و نماد شجاعت محسوب میشود. از این رو در مرگ شکارچیان ابیات بسیار جانسوزی از جنس شعرهای صیادی سرودهاند:
پازنونِ کُه اسبید، امسال بگرین جا میر صیاد، کهنه صیاد،مند من گرما» یعنیای پازنهای سفید کوه، امسال آسوده باشید که شکارچی کهنهکار را در گرمسیر به خاک سپردهاند.
مُنگَشتِ برف گِرِهد، کُه اسبیدِ بارون پازنون دست اِزَنِن، سَرِ مزارم» یعنی کوه منگشت را برف و سپید کوه را باران فرا گرفته، دریغا که من در خاکم و پازنها بر مزارم سم میکوبند.
مزارمه بکنین به منِ تَنگی تا به گوشم برسه ناله تفنگی» یعنی مزارم را میان کوهها بکنید شاید پژواک ناله تفنگی به گوشم برسد.
به کلند مکنین گور نوصیادون به شاخ پازن بکنین و چنگ دالون» یعنی مزار شکارچی جوان را با کلنگ نکنید، مزارش را با شاخ پازن حفر کنید و با چنگال عقابها.
سنت شکار بختیاری، فراتر از مهارت، نمایندهی یک دیدگاه انسانی به محیطزیست است. به گزارش راز بقا احیای این سنتها نهتنها به حفظ گونههایی، چون بز کوهی کمک میکند، بلکه میتواند الگویی برای همزیستی پایدار در سراسر ایران باشد. در دورانی که بحرانهای زیستمحیطی جدیتر از همیشهاند، بازگشت به روشهای شکار مسئولانه بومی، یکی از کلیدهای بقاست.