












راز بقا: در قلمروهای مهآلود حماسههای باستانی ترکان، نژادی دیده میشود که در مرز میان اسطوره و حافظه تاریخی پرسه میزند: ایتباراقها. این موجودات سگسر با پوستی تیره، در روایتهای اوغوزنامه جایگاه ویژهای دارند؛ نمادی از ناشناختهی اسرارآمیز، دشمن جادویی و مرز میان تمدن و هرجومرج.
آرکیونیوز، نشریه اینترنتی تخصصی باستانشناسی با انتشار مقالهای از دو منبع، به این اسطوره ترکان پرداخته است. این دو منبع یکی کتاب اسطورهشناسی ترکی نوشته بهاء الدین اوغل و دیگری مقاله درک جایگاه سگ در فرهنگهای باستان (نمونه میانرودان) منتشر شده در شماره ۳۳ نشریه تحقیقات تاریخی هستند.
بر اساس افسانههای ترکی، ایتباراقها (یا بهاختصار باراقها) قبیلهای رازآلود بودند که در مرزهای شمالغربی، احتمالاً حوالی سیبری امروزی، زندگی میکردند. نام آنها از ترکیب دو واژه ترکی ساخته شده است: «ایت» بهمعنای سگ، و «باراق» که به نژاد سگی پشمالو و باشکوه در دوران باستان اشاره دارد. چنین گفته میشد که این موجودات بدنی انسانی و سری سگمانند داشتند، با پوستی تیره و شیطانی، و ماهیتی ترسناک و مرموز.
متنی از روایتهای ترکی درباره ایتباراقها میگوید:
«باراق» اسمی بود که ترکان به سگ پشمالو میدادند.
این نام، بر سگی بزرگ و اصیل نهاده میشد.
در اسطورهها از باراق یاد شده است و گفته شده که نیای دیگر سگها بوده است.
این سگ نجیب بود و بسیار بزرگ.
سگهای شکاری و گلهبان، فرزندان او بودند.
در شمالغرب آسیا، ایتباراق بود.
ترکان در آسیای میانه، دور از آنان بودند.
بدنی انسانی داشتند، سری سگوار.
رنگشان تیره بود، چون شیطان سیاه.
زنانشان زیبا بودند و از ترکان نمیگریختند.
با داروهای خاصی مقاوم شده بودند و نیزه به آنان کارگر نبود.
طبق افسانهها به ویژه روایت اوغوزنامه، اوغوزخان، فرمانروای نامدار ترک، روزی لشکرکشی بزرگی به سرزمین ایتباراقها آغاز کرد، اما این یورش با شکست مواجه شد. اوغوز ناچار شد با سربازان بازماندهاش به منطقهای کوچک محصور در میان کوههای صعبالعبور عقبنشینی کند.
در آنجا، در شرایط سخت تبعید، زنی بیوه، شاید از نسل ایتباراق، در درون درختی توخالی فرزندی به دنیا آورد، چرا که آنها نه خانه داشتند و نه چادر. اوغوز نام این کودک را «قیپچاق» گذاشت، که در ترکی قدیم بهمعنای «توخالی» است.
هفده سال بعد، اوغوزخان بار دیگر سپاهی گرد آورد و دوباره به سوی ایتباراقها لشکر کشید. اینبار با کمک زنانی که زمانی در میان آنان زندگی کرده بودند، به پیروزی دست یافت. او بهعنوان پاداش، سرزمینهای فتحشده را به قیپچاق واگذار کرد؛ کسی که بعدها نیاکان قوم ترک قیپچاق، یکی از مردمان نیرومند در تاریخ ترکان شد.
جالب آنکه حتی در افسانههای نیاکان ترک نیز موجودات نیمهانسان، نیمهحیوان دیده میشوند. مثلاً ترکهای تاردوش، یکی از بخشهای اصلی دولت گوکترک شرقی، خود را از موجودی با سر گرگ و بدن انسان میدانستند.
برای درک افسانه ایتباراقها، نخست باید بدانیم سگها در باورهای باستانی ترکان چه جایگاهی داشتند.
بر خلاف تصورات نادرست امروزی، سگها در سنتهای ترک مقدس و چندوجهی بودند. سال یازدهم در گاهشمار دوازدهحیوانی ترکان باستان به سگ اختصاص داشت، که نشاندهنده اهمیت معنوی آن است. در فرهنگ شَمَنی، نژادی خاص از سگ پشمالو با موهای بلند به نام باراق را مرکب شمنها میدانستند که بر پایه آموزههای آیینی، آنان را به آسمانها میبرد. شمنها اغلب نشانههای سگی بر تن داشتند و حتی برای فراخوانی ارواح یا دریافت نیروهای محافظ، صدای پارس سگ را تقلید میکردند.
ترکان باور داشتند که سگها نگهبان دنیای مردگاناند و در رؤیا یا خلسه بهصورت راهنمای روح ظاهر میشوند. در اسطورههای آفرینش آلتایی، خدای اولگن سگی را گماشت تا از نخستین انسانها در برابر برادر پلیدش، ارلیق، محافظت کند. گرچه سگ فریب خورد، این داستان بر وفاداری و وظیفه کیهانیاش تأکید دارد.
افزون بر این، قبایل مختلف ترکی و آسیای مرکزی سگ را نیاکان توتمی خود میدانستند. قبیله مایمانها سگ را نماد خود میدانستند، تاتارها نسل خود را به سگی سرخ میرساندند و مغولها خود را از سگی الهی میدانستند. در باورهای عامیانه، بهویژه در میان خزرها و در آناتولی، معتقد بودند سگها زلزله را پیش از وقوع احساس میکنند، باوری که به شهود عرفانی و پیوندشان با طبیعت اشاره دارد.
در این بستر غنی فرهنگی، ایتباراقها نه هیولاهایی ساده، بلکه تجسمی از بیگانه، ناآشنا و ناشناختهی هراسانگیز هستند. در حالیکه سگهای واقعی نگهبانان مقدس بودند، موجودات سگسر پیچشی از چهرهی آشنا بودند که بیشتر با مفاهیمی، چون خطر، غرابت یا آزمون معنوی نسبت داشتند.
این موجودات منحصر به اسطورههای ترکی نیستند. در اسطورهشناسی یونانی، هندی و اروپای قرون وسطی نیز انسانهای سگسر دیده میشوند. یونانیان از «کینوسفالوس» سخن میگفتند، هندیان از نگهبانان سگمانند الهی، و اروپاییان قرون وسطی آنها را «بوروس» مینامیدند و معتقد بودند در شمال روسیه یا فنلاند زندگی میکنند، جغرافیایی نزدیک به سرزمینهای ایتباراق در اسطوره ترکان.
این شباهتها از کهنالگوی مشترکی میان فرهنگها خبر میدهد: انسانِ سگسر بهمثابه موجودی هم ترسناک و هم جذاب، هیولایی در ظاهر و اسرارآمیز در معنا.
افسانه ایتباراقها فقط داستان یک نزاع یا جنگ نیست، بازتابی است از چگونگی تعریف خود در آیینه اسطورهها نزد ترکهای باستان. آنها با این روایتها مرز میان مقدس و ناپاک، خودی و بیگانه، نگهبان وفادار و هیولای ترکیبی را ترسیم کردند.
با تنیدن این داستانها در گذر سدهها، ترکان جهانی آفریدند که در آن سگها راهنمایان مقدس بودند، و موجودات سگسر آزمون نهایی شجاعت.