کد خبر: ۷۶۸
20 فروردين 1403
15:25

«شکارچی نئاندرتال‌ها» کیست؛ این مرد تاریخ بشر را بازنویسی کرد!

«شکارچی نئاندرتال‌ها» کیست؛ این مرد تاریخ بشر را بازنویسی کرد!
باستان شناس فرانسوی، لودویک اسلیماک، ۳۰ سال گذشته را صرف کاوش در مزارع و غار‌ها از شاخ آفریقا تا مدار قطب شمال و البته دره محبوبش «رون» در فرانسه کرده است. وی خودش ساکن کوه‌های پیرنه است و طی یک سال و نیم گذشته، تیم او متشکل از ۴۵ محقق مقالات زیادی را در مورد تاریخ انسان اولیه بین ۵۴۰۰۰ تا ۴۲۰۰۰ سال پیش منتشر کرد‌اند. همه در جامعه علمی جاه طلبی او را می‌شناسند، اما برخی نیز تئوری‌های وی را بحث برانگیز می‌دانند.

راز بقا: اسلیماک و تیم‌اش اوایل ماه مه ۲۰۲۳ یک مقاله بالقوه نوآورانه منتشر کرد که مدعی بود انسان خردمند یا همان هوموساپینس اروپا را نه در یک، بلکه سه موج متمایز بین ۵۴۰۰۰ تا ۴۲۰۰۰ سال پیش تحت استعمار خود درآورده است. بر اساس این دیدگاه، هر موج مهاجرت فرهنگ باستان شناسی خاص خود را به ارمغان آورده است: دوره نرونی (۵۴۰۰۰ سال پیش)، دوره شاتل‌پرونی (بین ۴۵ تا ۴۶۰۰۰ سال پیش) و دوره پروتو اوریناسین (۴۲ هزار سال پیش). 

به گزارش راز بقا، این باستان‌شناس فرانسوی همچنین توضیح داده است که قبلا تصور می‌شد اولین موج استعمار انسان‌های خردمند از شرق نزدیک به اروپا باشد، اما در واقع این موج آخرین موج از سه موج بود. در این فرآیند، انسان خردمند به طور متناوب با نئاندرتال‌ها در طول هزاران سال تعامل داشت. 

اسلیماک بر این باور است انسان‌های خردمند ۵۴۰۰۰ سال پیش در دره رون زندگی می‌کردند، در حالی که تصور می‌شد هوموساپینس‌ها در تمام قاره اروپا بین سال‌های ۴۵ تا ۴۲۰۰۰ سال پیش آمده‌اند. وی همچنین در یکی از مقالاتش ادعا کرده که فناوری تیر و کمان ۴۰۰۰۰ سال زودتر از آنچه قبلاً تخمین زده می‌شد در اوراسیا پدیدار شد.

تعامل نئاندرتال‌ها و هوموساپینس‌ها

«شکارچی نئاندرتال‌ها»؛ این مرد تاریخ بشر را بازنویسی می‌کند؟

طبق تحقیقات اسلیماک، در موج اول که به ۵۴۰۰۰ سال پیش برمی گردد، آنچه در غار گروت ماندرین (یک غار باستان‌شناسی نزد شهر مونتلیمار فرانسه) مشاهده شده این است که جمعیت ساپینس احتمالا برای یک نسل، چیزی حدود ۴۰ سال، در آنجا بودند. آن‌ها در قلمرو‌های نئاندرتال قرار داشتند، اما ۱۲۰۰۰ سال در آنجا نماندند. پس از آن، نئاندرتال‌های دیگری وارد شدند. پرسش مربوط به رابطه آن‌ها جالب است، و طبق نظر این باستان‌شناس فرانسوی وقتی به DNA هر انسان خردمند اولیه در اروپا نگاه بیندازید، می‌بینید که همه این انسان‌های اولیه دارای DNA نئاندرتال هستند. اما اگر روی آخرین نئاندرتال‌ها تمرکز کنید، متوجه می‌شوید که حتی یک نئاندرتال با DNA جدید هومو ساپینس وجود ندارد.

چرا ما همه انسان‌های خردمند در اروپا دارای DNA نئاندرتال هستند و حتی یک نئاندرتال دارای DNA انسان‌های خردمند نیست؟ وی می‌گوید «ما از ساختار‌های ابتدایی خویشاوندی کلود لوی استروس می‌دانیم که مسئله بازتولید جوامع مسئله عشق نیست. مسئله تبادلات و اتحاد بین مردم بوده است. این بدان معناست که وقتی دو گروه با هم همزیستی می‌کنند، تبادل ژن برای آن‌ها بسیار مهم است. ما از DNA می‌دانیم که آن‌ها چگونه این کار را انجام می‌دهند، هم برای نئاندرتال‌ها و هم برای انسان‌های خردمند: از طریق جابجایی زنان. یعنی: «خواهرم به گروه شما خواهد رفت و خواهر شما به گروه من خواهد آمد»؛ و مانند آن، ما یک اتحاد خواهیم ساخت. به این موضوع جامعه پدرسالارانه می‌گویند. اگر خواهرت به گروه من بیاید، خواهر من هم باید در گروه شما باشد. من نمی‌توانم خواهرت را در ازای سنگ چخماق یا ۱۰ اسب داشته باشم».

«شکارچی نئاندرتال‌ها»؛ این مرد تاریخ بشر را بازنویسی می‌کند؟

رابطه بین انسان‌های خردمند و نئاندرتال‌ها به این شکل بوده است: «تو خواهرت را به من می‌دهی، اما من خواهرم را به تو نمی‌دهم». این نادر است، اما اتفاق می‌افتد. یکی از موارد احتمالی زمانی که ما این را می‌بینیم، زمانی است که یک جنگ کامل بین گروه‌ها وجود دارد، و یک گروه به دنبال نابودی گروه دیگری است. اما در واقع، این واقعا به معنای نسل کشی نیست، زیرا وقتی این اتفاق می‌افتد، به طور سنتی کاری که آن‌ها انجام می‌دهند این است که بچه‌ها و زنان را نگه می‌دارند و سپس با این زنان بچه دار می‌شوند.

یک سناریوی دیگر می‌توانست این باشد که این دو جمعیت روابط بسیار خوبی با هم داشته باشند، وقتی می‌بینی خون تازه می‌آید خوشحال می‌شوی، زیرا شما گروه بسیار کوچکی هستید، بسیار منزوی هستید و ناگهان یک گروه جدید می‌بینید و می‌گویید: «اوه، تازه است. خون می‌آید» و این خبر بسیار خوبی است.

این دو گروه یعنی نئاندرتال‌ها و هوموساپینس‌ها مطمئناً تلاش کردند تا ژن‌ها را مبادله کنند، اما ما از روی DNA می‌دانیم که انسان‌های خردمند و نئاندرتال با ۳۰۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰۰ سال تمایز ژنتیکی از هم جدا شده‌اند و آنچه که ما به‌عنوان همسانی آن‌ها می‌نامیم بسیار جزئی بود. این بدان معناست که مثلاً اگر بچه داشتند، آن بچه‌ها می‌توانستند پسر باشند، عقیم باشند یا نتوانند زنده بمانند؛ بنابراین می‌توانم بگویم به احتمال زیاد این دو جمعیت با هم ملاقات کرده‌اند و سعی کرده‌اند دست کم در اروپا ژن‌ها را مبادله کنند، اما این فقط تا حدی کاربرد داشت. 

به عقیده لودویک اسلیماک، ابزار‌های هوموساپینس‌ها از جمله تیر و کمان مطمئنا کارآمدتر بودند. به طور عینی، تیر و کمان در بسیاری از نقاط کارآمدتر از نیزه بوده، و ما این را با تمام داده‌های مردم نگاری می‌توانیم اثبات کنیم. 

«شکارچی نئاندرتال‌ها»؛ این مرد تاریخ بشر را بازنویسی می‌کند؟

بسیاری از باستان‌شناسان با ایده‌های جاه‌طلبانه لودویک اسلیماک موافق نیستند هرچند که آن‌ها تحقیقات او را ستایش می‌کنند. به عنوان مثال آنچه که در غار ماندرین فرانسه پیدا و بررسی شده از جمله یک دندان آسیاب شکسته تبدیل به محل اختلاف بین وی و سایر باستان‌شناسان شده است. برخی باستان‌شناسان عقیده دارند که فکت‌های پیدا شده در غار باستان‌شناسی ماندرین متعلق به دوران نئاندرتال‌هاست، اما خود اسلیماک بر این باور است که این فکت‌های دوره شاتل‌پرونی متعلق به هوموساپینس‌ها و یا همان انسان‌های مدرن امروزی بوده است؛ و حتی بر این باور است که اگر هیچ بقایای هومینین وجود نداشته باشد، می‌توان این آثار را به‌عنوان هوموساپینس شناسایی کرد. مثلاً برای اوریناسی‌ها (۳۵۰۰۰ سال پیش) یا پروتو - اوریناسی‌ها (۴۲۰۰۰ سال پیش) سال‌ها هیچ دندانی وجود نداشت، اما حالا دو یا سه دندان در اروپا وجود دارد و یا در منطقه شام دو یا سه دندان بسیار جدا شده یافت شده است. 

وی در مورد نتایج تحقیقات غار ماندرین و همچنین مقاله «سه موج مهاجرت» می‌گوید آنچه که مقاله سه موج سعی در توضیح آن داشت این بود که باید این ایده را به عنوان یک نمای بسیار کلی و در مقیاس اوراسیا غربی ببینیم - نه چیزی در مقیاس دره رون یا حتی فقط یک دندان. این یک رویداد تاریخی بزرگ است و ما باید آن را در این مقیاس ببینیم.

خواندنی‌ها
ارسال نظر
علم و کیهان