












راز بقا: در دل کوهها و مراتع فارس، جایی میان ییلاق و قشلاق ایل قشقایی، روزگاری مادهای تولید میشد که نه طلا بود و نه نفت، اما ارزشش در بازار از هر دو بیشتر برآورد میشد؛ زغال لاشهای. زغالی که با دست، با شعور زمین، و با آداب اجدادی از چوبهای سخت درختان منطقه تولید میشد، نه با کارخانه و دستگاه. این زغال، یکی از اصیلترین فرآوردههای زیستمحیطی ایران بود که امروز در هیاهوی زغالهای صنعتی، نفت و گاز، و تخریب منابع طبیعی، تقریباً به فراموشی سپرده شده است.
به گزارش راز بقا، برخلاف زغال معمولی که از شاخههای خشک یا درختان سبز بریدهشده تهیه میشود، زغال لاشهای از چوب درختان افتاده، پوسیده یا خشکشده بهصورت طبیعی در جنگل و مرتع تهیه میشد. قشقاییها به این چوبها «لاشه» میگفتند؛ یعنی باقیماندهی عمر درخت، نه جسم زندهاش. این چوبها بدون آسیبزدن به پوشش گیاهی منطقه، جمعآوری و با روشهای سنتی زغالسوزی در چالههای خاکی، به زغال باکیفیت تبدیل میشدند.
زغال لاشهای نسبت به زغالهای تجاری و حتی چوب سبز، شعله ندارد، اما حرارت بالا و طولانیمدتی تولید میکند. به همین دلیل، در بازارهای سنتی اصفهان، تهران و حتی کشورهای حوزه خلیج فارس، بهعنوان زغال مخصوص قلیان، کباب، نانپزی و استفاده در حمامهای سنتی بسیار محبوب بود.
یکی از ویژگیهای کمنظیر این زغال، عدم جرقهزایی، دود و بوی ناخوشایند بود. این زغال خالص، بیمواد افزودنی، و حاصل ترکیب خاک، باد، آتش و صبر بود.
قشقاییها برای تولید زغال لاشهای، درختی را قطع نمیکردند. فقط از لاشهها و افتادههای طبیعی بهره میبردند. این روش، الگویی از تولید پایدار و هماهنگ با طبیعت بود که امروزه در جهان بهشدت مورد توجه قرار گرفته است.
به گزارش راز بقا تا پیش از ورود نفت و گاز به روستاها و شهرهای ایران، یکی از مهمترین اقلام مبادلهای عشایر قشقایی در پاییز و زمستان، بارهای زغال لاشهای بود. کاروانهایی که از کهگیلویه، فیروزآباد، سپیدان و دنا راهی بازارهای شیراز، کازرون، بوشهر یا اصفهان میشدند، دهها بار زغال حمل میکردند.
در دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰، قیمت هر بار زغال لاشهای بعضاً از قیمت یک گونی گندم یا حتی معادل چند روز مزد کارگر شهری بیشتر بود. این زغال طلای سیاه قشقاییها محسوب میشد و مردمان شهری برای آن سر و دست میشکستند.
تهیه زغال لاشهای فقط چیدن چوب و روشنکردن آتش نبود. به گزارش راز بقا ابتدا چالهای به عمق ۱.۵ تا ۲ متر در زمین حفر میشد. سپس لاشههای چوب بهدقت روی هم چیده میشدند تا از هواگیری بیش از حد جلوگیری شود. پس از روشنکردن آتش، دهانه چاله با گل، خاک و سنگ پوشانده میشد تا فرآیند احتراق ناقص آغاز شود؛ دقیقاً همان چیزی که زغال را میسازد، نه خاکستر را.
زغالسوز باید دقیقاً میدانست چه زمانی، چه میزان هوا بدهد یا جلوی هوا را بگیرد. اگر زود باز میکرد، چوبها میسوختند؛ اگر دیر میکرد، کل لاشه به خاکستر بدل میشد. این مهارت نسل به نسل منتقل میشد و اغلب پیرمردان و میانسالان باتجربه مسئول این کار بودند.
با گسترش لولهکشی گاز، زغال صنعتی، و قطع بیرویه درختان برای تولید زغال تجاری، زغال لاشهای قشقایی به حاشیه رانده شد. تولید آن دیگر اقتصادی نبود و نسل جدید عشایر، انگیزهای برای فراگیری فن زغالسوزی نداشتند. از سوی دیگر، ورود قاچاق زغال بیکیفیت از کشورهای همسایه نیز بازار سنتی را کاملاً مختل کرد.
امروزه کمتر کسی در فارس، کهگیلویه یا بوشهر، زغال لاشهای قشقایی را میشناسد یا حاضر است برایش هزینهای بپردازد. اما برای کهنسالان ایل، هنوز بوی آن زغال، یادآور نان داغ تنوری، زمستانهای سخت و خاطراتی گرم است.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
به گزارش راز بقا در شرایطی که دنیا بهسوی انرژیهای پایدار و محصولات دوستدار محیط زیست حرکت میکند، زغال لاشهای قشقایی میتواند دوباره زنده شود. با حمایتهای آموزشی، بازاریابی مناسب، ثبت برند بومی، و صادرات هدفمند، این محصول سنتی میتواند در بازارهای لوکس دوباره بدرخشد.
باید حکایت زغال قشقایی را بازگفت، پیش از آنکه بهکلی در دود فراموشی محو شود. چون بعضی ارزشها، حتی اگر خاموش شده باشند، هنوز خاکسترشان گرم است.