












راز بقا: آسوانگ (Aswang) یکی از ترسناکترین و ماندگارترین موجودات در اسطورهشناسی فیلیپین است؛ واژهای که به طیفی از موجودات شرور و تغییرشکلدهنده اشاره دارد، مانند خونآشامها، جادوگران، غولهای مردهخوار، مکندههای احشاء و موجودات دورگهی انسانـحیوان.
به گزارش راز بقا، در ریشه افسانههای فیلیپینی، آسوانگ نه یک موجود واحد بلکه مجموعهای از شکارچیان ماورایی است که از گوشت، خون یا اندامهای درونی انسان تغذیه میکنند. داستان آن در طول قرنها، با آمیزهای از باورهای بومی، خرافات استعمار اسپانیا و روایتهای محلی شکل گرفته و تا امروز نیز در ذهن مردم زنده است.
به گزارش راز بقا، گفته میشود واژهی Aswang از ترکیب دو واژهی ویسایایی asó به معنی «دود» و wáng به معنی «ناپدید شدن» آمده است؛ اشارهای به توانایی آن در محو شدن یا تغییر شکل آنی. پیش از ورود مسیحیت به فیلیپین، داستانهایی دربارهی موجودات تغییرشکلدهنده در میان قبایل بومی رواج داشت. گفته میشد این موجودات شبها در جستوجوی قربانیان پرسه میزنند و در روز به چهرهی انسان درمیآیند.
در دوران استعمار اسپانیا، کشیشان کاتولیک برای مقابله با آیینهای بومی از افسانهی آسوانگ به عنوان نمادی از شر استفاده کردند. طبق بررسی راز بقا با گذر زمان، این داستان گسترش یافت و گونههای مختلفی پیدا کرد: مانانانگال (زنی که نیمتنهاش را جدا کرده و با بالهای خفاشمانند پرواز میکند)، تیکتیک (پرندهای که حضور آسوانگ را اعلام میکند) و بالبال (غولی که اجساد را از قبر میدزدد).
انعطاف و تطبیقپذیری این اسطوره باعث شد آسوانگ در طول قرنها زنده بماند و به یکی از پایدارترین نمادهای وحشت در جنوب شرق آسیا تبدیل شود.
به گزارش راز بقا، بر خلاف هیولاهای غربی که شکل ثابت دارند، آسوانگ با توانایی تغییرشکلش شناخته میشود. برخی به صورت زنانی زیبا ظاهر میشوند که مردان را فریب میدهند، در حالی که بعضی دیگر در روز به ظاهر انسانهای معمولی هستند - پرستار، فروشنده یا همسایهای ساکت -، اما شب هنگام، چهرهی واقعی و هولناک خود را آشکار میکنند.
انواع شناختهشدهی آسوانگ عبارتاند از:
آسوانگهای خونآشام: خون یا احشاء قربانیان را میمکند، بهویژه زنان باردار.
مانانانگالها: موجوداتی وحشتناک که نیمهی بالایی بدن خود را جدا کرده و برای شکار پرواز میکنند.
آسوانگهای مردهخوار: از اجساد تغذیه میکنند و بوی تعفن مرده از آنها برمیخیزد.
آسوانگهای جادوگر: انسانهایی هستند که از طریق آیینهای تاریک قدرتهای شیطانی به دست آوردهاند.
آسوانگهای حیواننما: تغییرشکلدهندگانی که به سگ، گربه یا خوک تبدیل میشوند تا قربانیان خود را تعقیب کنند.
این گوناگونی باعث شده آسوانگ صرفاً یک هیولا نباشد؛ بلکه بازتابی از ترسهای اجتماعی است؛ ترس از بیماری، خیانت و ناشناختهها. هر نوع آسوانگ نمایانگر اضطرابی متفاوت است، از آسیبپذیری زنان باردار گرفته تا بیاعتمادی میان انسانها.
به گزارش راز بقا، حتی امروزه نیز داستانهای مربوط به آسوانگ در نواحی روستایی فیلیپین رواج دارد، بهویژه در استانهای کاپیز و ایلوئیلو که گاهی «پایتخت آسوانگ» نامیده میشوند. پیران هنوز کودکان را از بیرون ماندن در شب برحذر میدارند و در برخی خانهها برای دور کردن آن، سیر یا نمک آویزان میکنند.
در دنیای مدرن، سینما، تلویزیون و ادبیات فیلیپین چهرهی تازهای به آسوانگ دادهاند؛ از هیولایی ترسناک به نمادی از هویت فرهنگی و مقاومت در برابر فراموشی. از دیدگاه روانشناسی و انسانشناسی، افسانهی آسوانگ بازتابی از ترسهای جمعی دربارهی مرگ، بیماری و فساد اخلاقی است. با وجود گذشت قرنها، آسوانگ همچنان در ذهن مردم فیلیپین زنده است؛ آمیزهای از وحشت، اسطوره و واقعیت.
در دههی ۱۹۵۰، ایالات متحده درگیر یکی از پیچیدهترین نبردهای روانی قرن بیستم بود. در این میان، ادوارد جی. لنسدیل، سرهنگ دوم نیروی هوایی آمریکا و از مأموران برجستهی سازمان سیا، مأمور شد تا به فیلیپین برود و شورش نیروهای کمونیست موسوم به هوکها (Huks) را سرکوب کند.
اما لنسدیل بهجای تکیه صرف بر قدرت نظامی، به سراغ ذهن و باور مردم رفت و از خرافات بومی بهعنوان سلاحی پنهان بهره گرفت.
فیلیپینیها از دیرباز به موجودی افسانهای به نام باور داشتند؛ هیولایی تغییرشکلدهنده که شبها خون انسان را میمکد. لنسدیل با درک قدرت این ترس کهن، تصمیم گرفت آن را علیه شورشیان به کار گیرد.
پس از موفقیت در پخش شایعاتی دربارهی نفرین کسانی که با کمونیستها همکاری میکردند، او نقشهای جسورانه طراحی کرد. نیروهایش شایعه کردند که آسوانگ در تپههای اطراف دیده شده است. چند شب بعد، آنها یکی از شورشیان را مخفیانه ربودند، دو سوراخ در گردنش ایجاد کردند و خون بدنش را بیرون کشیدند.
صبح روز بعد، جسد پیدا شد. خبر دهانبهدهان میان نیروهای هوک پخش شد، و وحشت بر صفوف آنها سایه انداخت. بسیاری از شورشیان باور کردند هیولا واقعاً وجود دارد و منطقه را ترک کردند. بدینترتیب، نیروهای دولتی بدون شلیک حتی یک گلوله، آن ناحیه را تصرف کردند.
به گزارش راز بقا، موفقیت ترفند لنسدیل باعث شد ارتش آمریکا در سالهای بعد، هنگام جنگ ویتنام نیز از ابزارهای روانی مشابه استفاده کند. اینبار، هدف بهرهگیری از باور محلی ویتنامیها دربارهی ارواح دفننشده بود ارواحی که در جهان میان مرگ و زندگی سرگردان میمانند.
واحد عملیات روانی ارتش آمریکا نوارهایی با نام «روح سرگردان» (Wandering Soul) تولید کرد. این نوارها با نوای غمانگیز موسیقی تدفین بودایی آغاز میشد، سپس صدای دختری شنیده میشد که پدر مردهاش را صدا میزد. بعد از آن، روح مردی به گوش میرسید که از بازگشت به نبرد و دوری از خانوادهاش اظهار پشیمانی میکرد.
این صداها در شب، از بلندگوهای نصبشده بر روی کشتیها، هواپیماها و حتی جنگلها پخش میشدند تا روحیهی نیروهای ویتکنگ را در هم بشکنند و در دلشان ترس از انتقام ارواح بیدار کنند.
برای مطالعه بیشتر بخوانید:
برخی گزارشها نشان میدادند که بعد از پخش این نوارها، تعدادی از نیروهای کمونیست دچار وحشت شده، عقبنشینی کرده یا حتی تسلیم شدند. اما همه چیز طبق نقشه پیش نرفت.
سربازانی که وظیفهی پخش نوارها را برعهده داشتند، بعدها گفتند که بلافاصله پس از شروع پخش، تحت آتش شدید دشمن قرار میگرفتند؛ گویی دشمن از صداها خشمگینتر میشد تا مرعوب.
در یکی از این مأموریتها، یک هواپیمای C- ۴۷ هنگام پخش صدای «روح سرگردان» مورد حمله قرار گرفت و فرماندهاش سوگند خورد دیگر چنین عملیاتی انجام ندهد. اما شب بعد، دستور رسید که نوار باید دوباره پخش شود این بار همراه با پشتیبانی یک هواپیمای جنگی AC-۱۳۰ که هر تهدیدی را در اطراف منطقه هدف قرار میداد.
به این ترتیب، افسانه و تکنولوژی دست در دست هم دادند تا بهجای گلوله، از ترس و باور برای تسخیر ذهن دشمن استفاده شود نمونهای کمنظیر از اینکه چگونه افسانههای محلی میتوانند به ابزار جنگ تبدیل شوند.
به گزارش راز بقا، افسانهی آسوانگ پر از جزئیات عجیب و دلهرهآور است که پیچیدگی فولکلور فیلیپینی را آشکار میسازد. یکی از ویژگیهای شگفتانگیز آن صدای خاصی است به نام تیکتیک؛ صدایی شبیه پرنده که هرچه آسوانگ نزدیکتر میشود، ضعیفتر به گوش میرسد تا قربانی را سردرگم کند.
ویژگی دیگر، زبان بلند و لولهمانند آن است که برای مکیدن خون یا احشاء از سوراخهای ریز بدن قربانیان، بهویژه هنگام خواب، استفاده میشود.
زنان باردار بهویژه در معرض خطر هستند، زیرا گفته میشود آسوانگ از جنین آنها تغذیه میکند. مردم محلی باور دارند که پاشیدن نمک یا قرار دادن اشیای مقدس کنار پنجره میتواند آن را دور کند. در برخی روایتها، تنها راه شناسایی آسوانگ در چهرهی انسانیاش نگاه کردن به بازتاب اوست؛ تصویری وارونه، محو یا ناقص.
اما شاید ترسناکترین بخش این افسانه آن باشد که آسوانگ در روز، مانند دیگر انسانها زندگی میکند؛ در میان مردم، بیآنکه کسی بداند چه رازی درون او نهفته است. این دوگانگی - انسان و هیولا - سبب شده آسوانگ تنها یک موجود اسطورهای نباشد، بلکه استعارهای از تاریکی پنهان در درون انسانها نیز باشد.